در رختخواب میغلتم

-دَر رَختِخواب میغَلتَم
یادداشت‌های خاطِرِه‌ام را بِهَم میزَنَم
اَندیشِه‌های پَریشان وَ دیوانِه مَغزَم را فِشار میدَهَد
پُشتِ سَرَم دَرد میگیرَد
تیر میکِشَد
شَقیقِه‌هایَم داغ شُدِه
بِه خُودَم میپیچَم
لَحاف را جِلو چِشمَم نِگَه میدارَم
فِکر میکُنَم
خَستِه شُدَم
خوب بود میتَوانِستَم کاسِه سَرِ خُود را باز بُکُنَم وَ هَمِه این تؤدِه نَرمِ خاکِستَریِ پیچ پیچ کَلِه خُودَم دَر آوَردِه بیَندازَم دور
بیَندازَم جِلو سَگ....

[صادق هدایت]
دیدگاه ها (۱)

-دَرد رآ کآش مُستَرآحی بود ، مینِشَستیم دَرِش ، غُصّه رآ میر...

-"هَمَتون" اَدآ دَر میآرید،اَدآ خوبآ...اَدآ نِگَرآنآ...اَدآ ...

-خُلآصِه دَر حَدی نِمیبینَمِتون کِه بِخوآین مآنِعِ خَندِه‌هآ...

-وَلی جِدی یِه جوری نَباشید کِه آدَم اَز اینکِه بَراتون وَقت...

صحنه پارت دهم

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط