بچه که بودم

بچه که بودم
بهار با کفشهای نو
تق تق کنان از راه می رسید،
شمعدانی های خانه سرخاب می زدند
و عشق آغاز می شد...

بچه که بودم
بهار هر روز با چادر گل گلی مهمان خانه می شد...
بزرگتر که شدم
نه کفشهای نو، نه شمعدانی ها و نه هیچ مهمانی
بهار را به خانه نیاورد
بهار فقط فصلی شد
که نبودت را تحویل گرفتم!!

#صفا_سلدوزی
دیدگاه ها (۱)

#مانتو

#مجلسی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط