امروز یه گربه رو زجر دادم. البته ندونسته'
امروز یه گربه رو زجر دادم. البته ندونسته'
یه بال مرغو گرفتم جلوش اما تو دستم نگهش داشته بودم
قشنگ جنگ درونش معلوم بود
تخریبشو حس کردم
بین دوتا راه گیر کرد
دوتا غریزه
یکیش اینکه اگه برم امکان داره منو بگیره و ...
دومیشم این بود که چطور از این بال دل بکنم
.
ده دقیقه پیش خودم نزدیک دست خودم نشسته بود کلا یادش رفته بود که کنار خودمه
مثل ماها تو فکر بود تو یه دوراهی گیر کرده بود
خیلی از ماها تو آغوش همیم اما دو دلیم
بمونیم یا بریم
خیلی از موندنا همینجوری واسه سیریه فقط به هر قیمتی....
میدونین آخرش چی شد ؟
اومد گوشتو گرفت
تن داد به خطر کردن
آخرش غریزه برنده شد
#آواکادو:)
یه بال مرغو گرفتم جلوش اما تو دستم نگهش داشته بودم
قشنگ جنگ درونش معلوم بود
تخریبشو حس کردم
بین دوتا راه گیر کرد
دوتا غریزه
یکیش اینکه اگه برم امکان داره منو بگیره و ...
دومیشم این بود که چطور از این بال دل بکنم
.
ده دقیقه پیش خودم نزدیک دست خودم نشسته بود کلا یادش رفته بود که کنار خودمه
مثل ماها تو فکر بود تو یه دوراهی گیر کرده بود
خیلی از ماها تو آغوش همیم اما دو دلیم
بمونیم یا بریم
خیلی از موندنا همینجوری واسه سیریه فقط به هر قیمتی....
میدونین آخرش چی شد ؟
اومد گوشتو گرفت
تن داد به خطر کردن
آخرش غریزه برنده شد
#آواکادو:)
۱۰.۴k
۲۵ آبان ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.