پارت ۲
فیک
خسته ام💔
یونگی ا.ت رو براید بغل کرد و برد بیمارستان و بقیه اعضا هم باهاش رفتن
یونگی:ما در حق ا.ت خیلی بدی کردیم و باید براش جبران کنیم😔
چیهوپ:اره اره راستی سه روز دیگه تولد ا.ت هستش میتونیم براش جبران کنیم تو روز تولدش😍
اعضا:اره حتما باید روز تولدش بشه شاد ترین روز زندگیش
که دکتر اومد
جین:آقای دکتر حالش چطوره
دکتر : خوبه ولی
اعضا:ولی چی(نگران)
دکتر:ولی ایشون افسردگی داره و همینطور بیماری قلبی ولی نیازی نیست نگران باشید یه چند تا قرص نوشتم اونا رو مصرف کنن حالشون خوب میشه و درباره افسردگی هم باید به یه روانشناش مراجعه کنن
جین:ببخشید افسردگی و بیماری قلبی اش برای چی میتونه باشه؟
دکتر:استرس زیاد غم فشار های عصبی
تهیونگ:واییی ما چیکار کردیم باهاش
جونگ کوک:ببخشید میتونیم ببینیمش
دکتر:بله حتما بفرمائید
اعضا رفتن داخل و با ا.تی که داشت به طرز وحشتناکی گریه میکرد
یونگی:ا.ت ا.ت عزیزم حالت خوبه
کوک:ا.ت ما خیلی نگرانت شدیم
جین:عزیزم الان خوبی درد نداری قلبت درد نمیکنه؟
تهیونگ:عزیزم چرا بهمون نگفتی که بیماری قلبی داری
نامجون:بچه ها دورشو خلوت کنید یکم نفس بکشه عزیزم حالت خوبه
ا.ت:ا..اره
خب چکار میکردین چی میگی میگفتین
جیمین دستش و میگیره:ا.ت میشه بابت رفتار این دوسال مون مارو ببخشی
ا.ت:اره معلومه که میبخشم❤😍
(تک تک اعضا بغلش میکنن و میبوسنش)
فلش بک یه سه روز بعد تولد ا.ت: اما من امروز سولو دارم نباید دیر کنم
جیهوپ:تو بامن بیا سولوت دیر نمیشه
ا.ت و جیهوپ رفتن به جایی که قرار بود سوپرایزش کنن
که ا.ت با چیزی که دید اشک تو چشماش جمع شد
ا.ت:شما روز تولد منو یادتون بود(بغض)
یونگی:اره پس چی😎
نامجون:اوهههه ا.ت احساساتی شده که یکدفعه ا.ت میزنه زیر گریه
جیمین:نه دیگه امروز از گریه مریه خبری نیست که جیمین اشکای ا.ت رو با دستاش پاک میکنه(دلم خواست)
تولد تموم میشه و فلش بک به هفت سال بعد
........