بد باش ولی ماله من باش Part 10
بد باش ولی ماله من باش Part 10
_ باشه . وااایی.....(زهره ادمین ریخت 😐😐)
+ چیشده ؟؟
_ من داشتم کارمو تموم می کردم که اون عوضی بهم شلیک کرد .
+ یونگییی 😐😐
_ بله چی شده ؟؟
+ تا وقتی دستت خوب نشه من نمی زارم کاری کنی
تا وقتی زخمت نبسته نمیشه کاری بکنی ممکنه زخمت باز بشه.
_ باشه حالا اینقدرم حرص نخور.
+ اوهوم . ایش اصن پاشو من یه لباسای خوب و کیوت برات خریدم بپوش ببینم چطوری میشی .
_ باش .
ویو سویون : اومدیم پایین و همه لباسا رو برداشتم و گذاشتم رو مبل و یکی یکی درشون آوردم . همه رو پوشید و هرکدومو می دید ذوق می کرد
(پیشییی کیوتت 💜🥺💜🥺)
بعدش اومد و بغلم کرد و ازم تشکر کرد و بعدشم رفتیم آشپزخونه .
+ می خوام کیک درست کنم
_ هوللااا. + 💜🥺💜🥺
_ می دونی.....وقتی کیک درست می کنی ، مثه خواهرم میشی .
+ واقعا ؟؟
_ آره همشه وقتی کیک می پخت منو و مامان دعواش می کردیم که موهاشو ببنده ولی اون همیشه می گفت اینطوری ابهت خاصی بهش دست می داد😂😂
+ چه خوب . کیک وانیلی دوس داری ؟؟
_ اوهوم .
+ خب ، تموم شدد....باید صب کنیم تا قشنگ بپزه . و تایمرو روشن کردم تا نسوزه
_ باش ، خواستم اذیتش کنم ، تا اومد بره از کمرش گرفتمشو و نشوندمش رو پام . (پسرم هعببب....بچه مردم غش نکنه رو دستمون بیفته 😂😂😐😐🗿👌👌)
+ اممم...می خوام برم...میشه بزاری برم ؟؟
_ نه بیب .
+ ایش...زور نکن دیگه . انقدری اومد نزدیک که بین صورتامون نیم سانت فاصله بود . خیلی آروم لباشو گذاشت رو لبامو و منو بوسید . تعجب کرده بودم ولی همراهیش کردم . ( دخمل به خیر گذشت که غش نکردی 😂😂😐😐🗿👌👌)
بعدش ازم جدا شد و من در رفتم . نشستم رو مبل و رفتم تو گوشیم .
ویو سویون : دیدم داره می خنده + یاا...به چی می خندی ؟؟
_ بیبی خیلی سرخ شدی و کیوت .
پاشدم و رفتم پیشش و گفتم : جناب پیشی ، تقصیر خودت بود .
_ باش باش تو بردی . حالا میشه کمکم کنی برم بشینم رو مبل ؟؟
+ باش .
رفتیم و نشستیم و منم از خجالتم رفتم تو گوشی دیدم یه چیزی رو پام سنگینی می کنه دیدم یونگی بود سرشو گذاشته بود رو پام .
+ چرا...
_ می دونم...اصن دلم می خواد نگات کنم .
+ ب....باش گوشیو کنار گذاشتم و موهاشو نوازش کردم .
موهاش به نرمی ابریشم بود و رنگشون مشکی بود . چشماشم قهوه ای بود جوری که آدم توش غرق می شد و عطرشم که همون عطریو زده بود که امروز براش گرفتم . کیوتتت.
+ یه کاری کن .
_ چه کاری ؟ + پیرهنتو بپوش
_ دستم پاسنمان شدست نمیشه . باز میشه .
ویو سویون : دلم نیومد باهاش بحث کنم ولی راسم می گفت . + باش .
و موهاشو نوازش کردم و براش آواز خوندم .
_ صدات خیلی قشنگه . + مرسی 💜🥺💜🥺
___________________________________
ᵀᵒ ᵇᵉ ᶜᵒᵘⁿᵗᵉᵈ.........😐😐🗿🗿😂😂ادامه دارد
لایک ۱۰ تا
_ باشه . وااایی.....(زهره ادمین ریخت 😐😐)
+ چیشده ؟؟
_ من داشتم کارمو تموم می کردم که اون عوضی بهم شلیک کرد .
+ یونگییی 😐😐
_ بله چی شده ؟؟
+ تا وقتی دستت خوب نشه من نمی زارم کاری کنی
تا وقتی زخمت نبسته نمیشه کاری بکنی ممکنه زخمت باز بشه.
_ باشه حالا اینقدرم حرص نخور.
+ اوهوم . ایش اصن پاشو من یه لباسای خوب و کیوت برات خریدم بپوش ببینم چطوری میشی .
_ باش .
ویو سویون : اومدیم پایین و همه لباسا رو برداشتم و گذاشتم رو مبل و یکی یکی درشون آوردم . همه رو پوشید و هرکدومو می دید ذوق می کرد
(پیشییی کیوتت 💜🥺💜🥺)
بعدش اومد و بغلم کرد و ازم تشکر کرد و بعدشم رفتیم آشپزخونه .
+ می خوام کیک درست کنم
_ هوللااا. + 💜🥺💜🥺
_ می دونی.....وقتی کیک درست می کنی ، مثه خواهرم میشی .
+ واقعا ؟؟
_ آره همشه وقتی کیک می پخت منو و مامان دعواش می کردیم که موهاشو ببنده ولی اون همیشه می گفت اینطوری ابهت خاصی بهش دست می داد😂😂
+ چه خوب . کیک وانیلی دوس داری ؟؟
_ اوهوم .
+ خب ، تموم شدد....باید صب کنیم تا قشنگ بپزه . و تایمرو روشن کردم تا نسوزه
_ باش ، خواستم اذیتش کنم ، تا اومد بره از کمرش گرفتمشو و نشوندمش رو پام . (پسرم هعببب....بچه مردم غش نکنه رو دستمون بیفته 😂😂😐😐🗿👌👌)
+ اممم...می خوام برم...میشه بزاری برم ؟؟
_ نه بیب .
+ ایش...زور نکن دیگه . انقدری اومد نزدیک که بین صورتامون نیم سانت فاصله بود . خیلی آروم لباشو گذاشت رو لبامو و منو بوسید . تعجب کرده بودم ولی همراهیش کردم . ( دخمل به خیر گذشت که غش نکردی 😂😂😐😐🗿👌👌)
بعدش ازم جدا شد و من در رفتم . نشستم رو مبل و رفتم تو گوشیم .
ویو سویون : دیدم داره می خنده + یاا...به چی می خندی ؟؟
_ بیبی خیلی سرخ شدی و کیوت .
پاشدم و رفتم پیشش و گفتم : جناب پیشی ، تقصیر خودت بود .
_ باش باش تو بردی . حالا میشه کمکم کنی برم بشینم رو مبل ؟؟
+ باش .
رفتیم و نشستیم و منم از خجالتم رفتم تو گوشی دیدم یه چیزی رو پام سنگینی می کنه دیدم یونگی بود سرشو گذاشته بود رو پام .
+ چرا...
_ می دونم...اصن دلم می خواد نگات کنم .
+ ب....باش گوشیو کنار گذاشتم و موهاشو نوازش کردم .
موهاش به نرمی ابریشم بود و رنگشون مشکی بود . چشماشم قهوه ای بود جوری که آدم توش غرق می شد و عطرشم که همون عطریو زده بود که امروز براش گرفتم . کیوتتت.
+ یه کاری کن .
_ چه کاری ؟ + پیرهنتو بپوش
_ دستم پاسنمان شدست نمیشه . باز میشه .
ویو سویون : دلم نیومد باهاش بحث کنم ولی راسم می گفت . + باش .
و موهاشو نوازش کردم و براش آواز خوندم .
_ صدات خیلی قشنگه . + مرسی 💜🥺💜🥺
___________________________________
ᵀᵒ ᵇᵉ ᶜᵒᵘⁿᵗᵉᵈ.........😐😐🗿🗿😂😂ادامه دارد
لایک ۱۰ تا
۴.۲k
۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.