گم گشته ی این شهر و دیارم تو کجایی

گم گشته ی این شهر و دیارم تو کجایی؟
آرامی دل جز تو ندارم... تو کجایی؟

دنبال تو میگردم و دانی که تو ای دوست
خورشیدی و کانون مدارم تو کجایی؟

بر این دل غم دیده ی من عقده گشایی
صدها گره افتاده به کارم تو کجایی؟

من در پی مهتاب توام ماه نشانم
بنشسته سیاهی به کنارم تو کجایی؟

در موج گرفتارم و در ورطه ی توفان
بر قایق بشکسته سوارم تو کجایی؟

چون اشک کبابم که در آن آتش عشقت
خون میچکد از دیده ی تارم تو کجایی؟

می آیی سراغم ولی آن روزی که باید
دستی کشی بر سنگ مزارم تو کجایی؟
دیدگاه ها (۳)

چشم های تـــوبالــا تریــن لذت دنیــاستای بهانه ی تَمام لوس ...

از داشته های طولانی نگومن تو راکوتاهکوتاهدوست دارم..

می جویمت ، به نام و نشانی که نیستی!دیرآشنای من ، تو همانی ک...

هر چہ زیباست مرا یادِ تو مےاندازدآن ڪہ بیناست مرا یادِ تو مے...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط