گاهی مسیر جاده به بن بست می رود

گاهی مسیر جاده به بن بست می رود
گاهی تمام حادثه از دست می رود

گاهی همان کسی که دم از عقل می زند
در راه هوشیاری خود مست می رود

گاهی غریبه ای که به سختی به دل نشست
وقتی که قلب خون شده بشکست می رود

اول اگر چه با سخن از عشق آمده است
آخر خلاف آنچه که گفته است می رود

گاهی کسی نشسته که غوغا به پا کند
وقتی غبار معرکه بنشست می رود

اینجا یکی برای خودش حکم می دهد
آن دیگری، همیشه به پیوست می رود

وای از غرور تازه به دوران رسیده ای
وقتی میان طایفه ای پست می رود

هرچند مضحک است و پر از خنده های تلخ
بر ما هر آنچه لایق مان هست می رود

این لحظه ها که قیمت قد کمان ماست
تیری است بی نشانه که از شست می رود

بی راهه ها به مقصد خود ساده می رسند
اما مسیر جاده به بن بست می رود

(سعید بیابانکی)
دیدگاه ها (۳۰)

نه! هرگز شب را باور نکردمچرا که در فراسوهای دهلیزشبه امیدِ د...

شاید مردن ...آنقدر ها هم سخت نباشد ...قبر , فقط کمی از این د...

زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم ...

کافه تعطیل است ...!چشم انتظارِ چه کسی نشسته ای !؟آن یک نفر ا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط