وقتی بهشون دروغ اوریل میگی
وقتی بهشون دروغ اوریل میگی
جه هیون:
_تو واقعا حامله ای من دارم بابا میشم
+خب راستش
_خب راستش چی نکنه اتفاق بدی برای بچه مون افتاده
+نه نه خب راستش من حامله نیستم
_چییییی؟؟
+فقط دروغ اوریل بود
_خدا بگم چیکارت نکنه (در حال گریه، خب جه هیونا انتظار چی داری تو سنت خیلی کمه)
سونگهو:
+من یک قاتلم
_باشه باشه فقط مواظب باش منو نکشی
+واقعا ندارم میگم رفتی تو اشپز خونه چاقو برداشتی و اومدی سمتش
+سونگهویاااااا
نگات میکنه میبینه چاقو دست بالا سرش وایستادی میترسه میزنه زیر گریه
_تو... میخوای شوهر عزی.. زت رو.. بکشی(نقطه گریه)
تو که دلت براش سوخته بود اعتراف کردی
+سونگهو فقط دروغ اوریله
_کوفتت بگیره فکردم قرار تو این سن کم شهید شم خدایااا
ریوو:
ایشون خودش از اول میدونست قضیه چیه برای همین هرچی میگفتی به چپشم نبود حتی گفتی حامله ای اما بازم جوابت رو نداد هر دقیقه یک. چیزی میگفتی. برای همین گفت
_میخوای دهنت رو چسپ بگیرم
ته سان:
+ته سان من میخوام طلاق بگیرم
_چیــــــــــــــــــــــــــــــــی؟
+میخوام طلاق بگیرم
_من به این خوشتیپی
+خب که چی؟؟؟
_واقعا میخوای طلاق بگیری
+اره
ته سان رفت تو اشپز خونه چاقو برداشت
_تو طلاق بگیر من خودم رو میکشم
+نه نه ته سان نکن
_من بدون تو نمیتونم همون بهتر بمیرم
+ته سانااااااا این فقط دروغ اوریل بود
_جانم؟؟؟؟
+دروغ اوریل
با همون چاقو تو دستش اومد سمتت
_خدا لعنتت کنه
اگه من تو رو نکشتم اسمم ته سان نیست صبر کن ببینم
(خدا بیا مورزتت روحت شاد)
لی هان:
+ماهی هات رو کشتم
بعد از گفتن این حرف یک جوری نگات میکرد اینگار یکی از اعضای خانوادش مرده (خدانکنه)
رفت بالا سر آکواریوم در حال شمردن
_اینا که هیچی از شون کم نشده
+چرا شده
_میگم نشده
+خب شده
_نکنه باز حسودی میکنی نه
+نه
_اره
+گفتم نه
_منم گفتم اره
+اصلا خواستم بهت دروغ اوریل بگم حالا رازی شدیـــــــی
_چه دروغ مسخره ای
وون هاک:
ایشون خودش ته اینکاراست
(عقلم نمیکشه برای وون هاک چیزی بنویسم)
امید وارم که خوشتون بیاد توت فرنگی کوچولو ها💙🌹
جه هیون:
_تو واقعا حامله ای من دارم بابا میشم
+خب راستش
_خب راستش چی نکنه اتفاق بدی برای بچه مون افتاده
+نه نه خب راستش من حامله نیستم
_چییییی؟؟
+فقط دروغ اوریل بود
_خدا بگم چیکارت نکنه (در حال گریه، خب جه هیونا انتظار چی داری تو سنت خیلی کمه)
سونگهو:
+من یک قاتلم
_باشه باشه فقط مواظب باش منو نکشی
+واقعا ندارم میگم رفتی تو اشپز خونه چاقو برداشتی و اومدی سمتش
+سونگهویاااااا
نگات میکنه میبینه چاقو دست بالا سرش وایستادی میترسه میزنه زیر گریه
_تو... میخوای شوهر عزی.. زت رو.. بکشی(نقطه گریه)
تو که دلت براش سوخته بود اعتراف کردی
+سونگهو فقط دروغ اوریله
_کوفتت بگیره فکردم قرار تو این سن کم شهید شم خدایااا
ریوو:
ایشون خودش از اول میدونست قضیه چیه برای همین هرچی میگفتی به چپشم نبود حتی گفتی حامله ای اما بازم جوابت رو نداد هر دقیقه یک. چیزی میگفتی. برای همین گفت
_میخوای دهنت رو چسپ بگیرم
ته سان:
+ته سان من میخوام طلاق بگیرم
_چیــــــــــــــــــــــــــــــــی؟
+میخوام طلاق بگیرم
_من به این خوشتیپی
+خب که چی؟؟؟
_واقعا میخوای طلاق بگیری
+اره
ته سان رفت تو اشپز خونه چاقو برداشت
_تو طلاق بگیر من خودم رو میکشم
+نه نه ته سان نکن
_من بدون تو نمیتونم همون بهتر بمیرم
+ته سانااااااا این فقط دروغ اوریل بود
_جانم؟؟؟؟
+دروغ اوریل
با همون چاقو تو دستش اومد سمتت
_خدا لعنتت کنه
اگه من تو رو نکشتم اسمم ته سان نیست صبر کن ببینم
(خدا بیا مورزتت روحت شاد)
لی هان:
+ماهی هات رو کشتم
بعد از گفتن این حرف یک جوری نگات میکرد اینگار یکی از اعضای خانوادش مرده (خدانکنه)
رفت بالا سر آکواریوم در حال شمردن
_اینا که هیچی از شون کم نشده
+چرا شده
_میگم نشده
+خب شده
_نکنه باز حسودی میکنی نه
+نه
_اره
+گفتم نه
_منم گفتم اره
+اصلا خواستم بهت دروغ اوریل بگم حالا رازی شدیـــــــی
_چه دروغ مسخره ای
وون هاک:
ایشون خودش ته اینکاراست
(عقلم نمیکشه برای وون هاک چیزی بنویسم)
امید وارم که خوشتون بیاد توت فرنگی کوچولو ها💙🌹
۵.۰k
۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.