کاش یکی بود که توی کوچهها داد میزد

کاش یکی‌ بود که توی کوچه‌ها داد میزد :
خاطره خشکیه . . .
خاطره خشکیه . . .

آنوقت همه ی خاطراتم را

همان هایی که ارزش گرفتن دمپاییِ پاره هم ندارند را
میریختم تو کیسه
و میدادم به او
و میرفت ردِ کارش !

همان خاطراتی که عوض کردنشان با نیم سیر نمک هم غنیمت است
نمکی که بتوانم هر روز رویِ زخمهایم بریزم
تا دردشان را از دست ندهند
زخمهایی که نبایند فراموش شوند
همان زخم هایی که خاطراتم به جانم گذاشتند..
دیدگاه ها (۴)

کیا این بازیو میکنن؟؟

چشـــــم مـــــن بیا منـــــو یـــــارے بکـــــن .....

“پست آخر"............... ........ . عمرا اگه ولتون کنم!تا زن...

‌♥↯♥

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط