با چشم های زرد

با چشم های زرد
پاییز در ایوان خانه نشسته بود
و من به پرندگانی پیر فکر می کردم
که دیگر هیچ کوچی
از مرگ دورشان نخواهد کرد...
دیدگاه ها (۲)

منم یه زمانی دختر خوبی بودمدختری ک فحش دادن بلد نبوددختری ک ...

دیدی ی اهنگ گوش میدی یهو ی قطره اشک از گوشه چشمت میریزع؟گریه...

مثلا اگه الان بودی میرفتیم زیر بارون باهم قدم میزدیم :))وقتی...

وقتی می پرسی "چرا من" ؟به دخترکی فکر کنکه از بین هزار عروسک ...

در جست و جوی حقیقت(پارت25 بخش 1)

سلام

#یا_زهرا... ضربه ی سیلی جوان مرتضی را پیر کردضربه ای که روشن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط