پارت یازدهم
پارت یازدهم...!
گل های رز یونسی ...!
چان که متوجه رفتار های عجیب سونگمین شده بود وقتی به سمت اتاق شون میروند چان می پرسه: سونگمین حالت خوبه ؟! یکم عجیب رفتار میکردی انگار میخواستی منو از یونا دور کنی
سونگمین : نه چیزی نشده فقط یکم خسته شدم
به اتاق شون رسیدن سونگمین به سمت پنجره میره و دریای تاریک رو تماشا میکنه چان بهش نزدیک میشه میگه : مطمئنی ؟! حس کردم یکم با یونا سرد شدی ببین من نمیخوام چیزی بین مون پنهون بمونه
سونگمین جوابی نمیده چان مکثی میکنه و ادامه میده : چرا انقدر نگرانمی؟!
سونگمین با تعجب به چان نگاه میکنه : نگران ؟! من ؟! منظورت چیه؟!
چان لبخند میزنه : میدونی منظورم چیه ( نویسنده: سونگمین خودت و به کوچه علی چپ نزن مرد ) چرا انقدر مراقبمی ؟! چرا نمیذاری کسی بهم نزدیک بشه؟!
سونگمین سعی میکنه بی تفاوت به نظر برسه : این نگرانی نیست فقط دوست نداشتم اون کنارت باشه ازش خوشم نمیاد حس خوبی بهش ندارم
چان با لحن آرام میگه : به نظرم دختر خوبیه نکنه بخاطر اینکه ازم خوشش میاد ... تو ازش خوشت نمیاد درسته ؟!
سونگمین که صورتش کمی سرخ شده من من میکنه : اههههههههههه ... نمیدونم ... نه فقط دیگه نزدیکش نشو باشه ؟!
چان نمی تونه جلوی خنده اش رو بگیره ته دلش قند آب میشه : باشه باشه ببخشید دیگه نزدیک ش نمیشم ...!
#Chanmin
#YV
گل های رز یونسی ...!
چان که متوجه رفتار های عجیب سونگمین شده بود وقتی به سمت اتاق شون میروند چان می پرسه: سونگمین حالت خوبه ؟! یکم عجیب رفتار میکردی انگار میخواستی منو از یونا دور کنی
سونگمین : نه چیزی نشده فقط یکم خسته شدم
به اتاق شون رسیدن سونگمین به سمت پنجره میره و دریای تاریک رو تماشا میکنه چان بهش نزدیک میشه میگه : مطمئنی ؟! حس کردم یکم با یونا سرد شدی ببین من نمیخوام چیزی بین مون پنهون بمونه
سونگمین جوابی نمیده چان مکثی میکنه و ادامه میده : چرا انقدر نگرانمی؟!
سونگمین با تعجب به چان نگاه میکنه : نگران ؟! من ؟! منظورت چیه؟!
چان لبخند میزنه : میدونی منظورم چیه ( نویسنده: سونگمین خودت و به کوچه علی چپ نزن مرد ) چرا انقدر مراقبمی ؟! چرا نمیذاری کسی بهم نزدیک بشه؟!
سونگمین سعی میکنه بی تفاوت به نظر برسه : این نگرانی نیست فقط دوست نداشتم اون کنارت باشه ازش خوشم نمیاد حس خوبی بهش ندارم
چان با لحن آرام میگه : به نظرم دختر خوبیه نکنه بخاطر اینکه ازم خوشش میاد ... تو ازش خوشت نمیاد درسته ؟!
سونگمین که صورتش کمی سرخ شده من من میکنه : اههههههههههه ... نمیدونم ... نه فقط دیگه نزدیکش نشو باشه ؟!
چان نمی تونه جلوی خنده اش رو بگیره ته دلش قند آب میشه : باشه باشه ببخشید دیگه نزدیک ش نمیشم ...!
#Chanmin
#YV
- ۲.۶k
- ۰۲ شهریور ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۷)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط