در اغوش شیطان
#در_اغوش_شیطان
پارت 4
لیلین
( لیلین + سیانا _ )
خدا چقدر این ارایشگره طولش میده
( چند مین بعد.... )
چه عجب بالاخره کارشو تموم کرد
خودمو توی اینه نگاه کردم خب عالی شده بودم ولی بازم ارزش اون همه صبر کردن رو نداشت یه نگاهی به سیانا کردم اوه شت شبیه ملکه ها شده بود
+ بانی گرل کی بودی تو چقدر خوشگل شدی لعنتی
_ کی به کی میگه صورت خودتو دیدی؟ اخرش خودم میام باهات ازدواج میکنما
با این حرفش خندم گرفته بود سیانا بلند شد و پول رو حساب کرد
بعدش رفتیم خونه سیانا
_ با من میای تو یا وایمیستی بیام؟
+ نه برو لباسو بردار و بیا
_ اوکی چند مین به صبر سریع میام
سیانا رفت تا یه لباس برای خودش برداره
خب الان که فکر میکنم من چی بپوشم؟
اصلا حالا که فکر میکنم چرا قبول کردم باهم بریم بار؟ همون جور توی فکر بودم که سیانا اومد
_ طولش دادم؟
+ نه
یه نگاه به سیانا انداختم توی اون لباس قرمز خیلی خوشگل شده بود
_ خب حالا نوبت تویه پیش به سوی خونه لیلین
یه دیوونه بهش گفتم و به بیرون نگاه کردم بالاخره رسیدیم خونه من و من رفتم توی اتاقم سروقت کمدم تا یه لباس بپوشم ام خب به نظرم این خوبه یه لباس برداشتم و پوشیدم درست حدس زدم بهم میومد و کفش و کیف ستش هم برداشتم و رفتم از اتاق بیرون
_ اوه لالا دارم چی میبینم؟ این فرشته جلوی من؟ وای خدای من فکر کنم ملکه زیبایی رو پیدا کردم
+ میشه لطفا خفه شی عزیزم؟
_ ایش بی ذوق پاشو بریم که دیر شد
خندیدم و دنبالش راه افتادم واقعا مثل بچه ها میمونه...
پارت 4
لیلین
( لیلین + سیانا _ )
خدا چقدر این ارایشگره طولش میده
( چند مین بعد.... )
چه عجب بالاخره کارشو تموم کرد
خودمو توی اینه نگاه کردم خب عالی شده بودم ولی بازم ارزش اون همه صبر کردن رو نداشت یه نگاهی به سیانا کردم اوه شت شبیه ملکه ها شده بود
+ بانی گرل کی بودی تو چقدر خوشگل شدی لعنتی
_ کی به کی میگه صورت خودتو دیدی؟ اخرش خودم میام باهات ازدواج میکنما
با این حرفش خندم گرفته بود سیانا بلند شد و پول رو حساب کرد
بعدش رفتیم خونه سیانا
_ با من میای تو یا وایمیستی بیام؟
+ نه برو لباسو بردار و بیا
_ اوکی چند مین به صبر سریع میام
سیانا رفت تا یه لباس برای خودش برداره
خب الان که فکر میکنم من چی بپوشم؟
اصلا حالا که فکر میکنم چرا قبول کردم باهم بریم بار؟ همون جور توی فکر بودم که سیانا اومد
_ طولش دادم؟
+ نه
یه نگاه به سیانا انداختم توی اون لباس قرمز خیلی خوشگل شده بود
_ خب حالا نوبت تویه پیش به سوی خونه لیلین
یه دیوونه بهش گفتم و به بیرون نگاه کردم بالاخره رسیدیم خونه من و من رفتم توی اتاقم سروقت کمدم تا یه لباس بپوشم ام خب به نظرم این خوبه یه لباس برداشتم و پوشیدم درست حدس زدم بهم میومد و کفش و کیف ستش هم برداشتم و رفتم از اتاق بیرون
_ اوه لالا دارم چی میبینم؟ این فرشته جلوی من؟ وای خدای من فکر کنم ملکه زیبایی رو پیدا کردم
+ میشه لطفا خفه شی عزیزم؟
_ ایش بی ذوق پاشو بریم که دیر شد
خندیدم و دنبالش راه افتادم واقعا مثل بچه ها میمونه...
۳.۲k
۰۹ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.