فن ساین عشق 9
# رزی
نشسته بودیم که یهو توجهمون به اون طرف پرت شد . جنی ( همین دختری که وقتی رفتن تو پارتی دیدن ) و کای داشتین همو میبوسیدن . یکدفعه لیسا حالش بد شد سریع رفت سمت سرویس بهداشتی .
_ لیسا !
_ بزنم این دختره رو .........( منظورش جنیه )
کوک ^ وایسا وایسا لیسا چش شد ؟
_ هر وقت این دو تا رو میبینه اینجوری میشه .
خواستم برم جنی رو بزنم که جیمین گرفتم
جیمین * کجا ؟
_ باید برم برای یه بارم شده این دختره رو بزنم .
جیمین * واسه چی
_ ببین لیسا قبلا با کای بوده . بعدش فک کنم کای به خاطر جنی از لیسا جدا شده .
کوک اعصابش خورد شد.
# لیسا
وقتی اون دو تا رو دیدم حالم بد شد رفتم تو سرویس بهداشتی .
بیرون اومدم اصلا حالم خوب نبود .داشتم میرفتم سمت بچه ها که یچیزی جلو دهنم گذاشتن . فهمیدم چیه . نفس نکشیدم . یک دفعه جیغ کشید و همه چیز سیاه شد .
# رزی
صدای جیغ اومد
_ یا خدا . این لیساعه
بدو بدو رفتیم اونجا لیسا نبودش . فقط یه تیکه از لباسش پیدا کردم . گریم گرفته بود
_ لسا هق 😭 کجایی هق هق 😢😭
تهیونگ رفت به فیلیکس گفت . فیلیکس هم افرادشو فرستاد دنبال لیسا
حالم اصلا خوب نبود همش گریه میکردم . پسرا بادیگارداشون رو خبر کرده بودن . و هر کدوم یه قسمت شهرو داشت میگشت . جیمین و بادیگارشم پیش من بودن
_لیسا😭😭😭😭😭
جیمین : رزی بسه همه بچه ها دنبالشن حتما پیدا میشه .
_ اخه چرا اون 😭😭 کاشکی منو میبردن ...
جیمین : هی این چه حرفیه
گریم بند نمیومد خودمو انداختم تو بقل جیمین و گریه کردم .
جیمین : رزی میدونی چیه ؟
_ چیه 😢
جیمین : میخوام یه چیزی بهت میگم ولی میدونم الان موقعش نیست
_ بگو دیگه 😢
جیمین : امممم .... چیزه
_ چیه ؟
جیمین : دوست دارم .
تا اینو گفت بلغش کردمو گفتم = منم دوست دارم
یکم بعد از بقلش بیرون اومدمو گفتم : حالا وقت زیاده لیسا رو پیدا کن 😭😭😭
جیمین : تو که دوباره گریت گرفت
یه لحظه رفتم تو فکر
جیمین : رزی ؟ رزیی؟ رزی .... با داد
_ چیه؟
جیمین : کجایی
_ باهام بیا
تند تند راه میرفتم رفتم تو پارتی جنی رو پیدا کردم . بردمش از پارتی بیرون
جنی = هی داری چیکار میکنی
یدونه زدم تو صورتش
_ لیسا رو چیکار کردی 😢
جنی گریش گرفته بود .
جنی = نمی دونم
جیسو یکدفعه اومد
جیسو = هی داری چیکار میکنی .
خواست یدونه بزنه رزی که جیمین گرفتش
جیمین : بهش دست نزن .
بعد جیمین دستشو ول کرد .
جنی = من نمی دونم . 😢ببخشید رزی اون منو مجبور کرد نقش دوست دخترشو بازی کنم یا پدر مادرو میکشت ببخشید رزی .
_ چی داری میگی
جیسو= راست میگه
_ پس چرا زود تر نگفتی
جنی = چون شما رو هم میکشت .
_ ببخشید جنی ببخشید جیسو
جنی و جیسو = ما معذرت میخوایم
_ خب خدا رو شکر 2 تا از دوستام برگشتن حالا بیاین لیسا رو پیدا کنیم
جنی و جیسو = بریم
برای پارت بعد 25 تا لایک
نشسته بودیم که یهو توجهمون به اون طرف پرت شد . جنی ( همین دختری که وقتی رفتن تو پارتی دیدن ) و کای داشتین همو میبوسیدن . یکدفعه لیسا حالش بد شد سریع رفت سمت سرویس بهداشتی .
_ لیسا !
_ بزنم این دختره رو .........( منظورش جنیه )
کوک ^ وایسا وایسا لیسا چش شد ؟
_ هر وقت این دو تا رو میبینه اینجوری میشه .
خواستم برم جنی رو بزنم که جیمین گرفتم
جیمین * کجا ؟
_ باید برم برای یه بارم شده این دختره رو بزنم .
جیمین * واسه چی
_ ببین لیسا قبلا با کای بوده . بعدش فک کنم کای به خاطر جنی از لیسا جدا شده .
کوک اعصابش خورد شد.
# لیسا
وقتی اون دو تا رو دیدم حالم بد شد رفتم تو سرویس بهداشتی .
بیرون اومدم اصلا حالم خوب نبود .داشتم میرفتم سمت بچه ها که یچیزی جلو دهنم گذاشتن . فهمیدم چیه . نفس نکشیدم . یک دفعه جیغ کشید و همه چیز سیاه شد .
# رزی
صدای جیغ اومد
_ یا خدا . این لیساعه
بدو بدو رفتیم اونجا لیسا نبودش . فقط یه تیکه از لباسش پیدا کردم . گریم گرفته بود
_ لسا هق 😭 کجایی هق هق 😢😭
تهیونگ رفت به فیلیکس گفت . فیلیکس هم افرادشو فرستاد دنبال لیسا
حالم اصلا خوب نبود همش گریه میکردم . پسرا بادیگارداشون رو خبر کرده بودن . و هر کدوم یه قسمت شهرو داشت میگشت . جیمین و بادیگارشم پیش من بودن
_لیسا😭😭😭😭😭
جیمین : رزی بسه همه بچه ها دنبالشن حتما پیدا میشه .
_ اخه چرا اون 😭😭 کاشکی منو میبردن ...
جیمین : هی این چه حرفیه
گریم بند نمیومد خودمو انداختم تو بقل جیمین و گریه کردم .
جیمین : رزی میدونی چیه ؟
_ چیه 😢
جیمین : میخوام یه چیزی بهت میگم ولی میدونم الان موقعش نیست
_ بگو دیگه 😢
جیمین : امممم .... چیزه
_ چیه ؟
جیمین : دوست دارم .
تا اینو گفت بلغش کردمو گفتم = منم دوست دارم
یکم بعد از بقلش بیرون اومدمو گفتم : حالا وقت زیاده لیسا رو پیدا کن 😭😭😭
جیمین : تو که دوباره گریت گرفت
یه لحظه رفتم تو فکر
جیمین : رزی ؟ رزیی؟ رزی .... با داد
_ چیه؟
جیمین : کجایی
_ باهام بیا
تند تند راه میرفتم رفتم تو پارتی جنی رو پیدا کردم . بردمش از پارتی بیرون
جنی = هی داری چیکار میکنی
یدونه زدم تو صورتش
_ لیسا رو چیکار کردی 😢
جنی گریش گرفته بود .
جنی = نمی دونم
جیسو یکدفعه اومد
جیسو = هی داری چیکار میکنی .
خواست یدونه بزنه رزی که جیمین گرفتش
جیمین : بهش دست نزن .
بعد جیمین دستشو ول کرد .
جنی = من نمی دونم . 😢ببخشید رزی اون منو مجبور کرد نقش دوست دخترشو بازی کنم یا پدر مادرو میکشت ببخشید رزی .
_ چی داری میگی
جیسو= راست میگه
_ پس چرا زود تر نگفتی
جنی = چون شما رو هم میکشت .
_ ببخشید جنی ببخشید جیسو
جنی و جیسو = ما معذرت میخوایم
_ خب خدا رو شکر 2 تا از دوستام برگشتن حالا بیاین لیسا رو پیدا کنیم
جنی و جیسو = بریم
برای پارت بعد 25 تا لایک
۹۲.۰k
۱۰ اسفند ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.