پسرک باصدایی لرزان گفت بابا پس فردا از طرف مدرسه میبرن

پسرک باصدایی لرزان گفت : بابا پس فردا از طرف مدرسه میبرن اردو ده هزار تومن پول بهم میدی؟؟ بابا سرشو بلند نکرد باصدای آرام گفت : فردا کمی بیشتر مسافر میبرم پسر با وعده شیرین پدر خوابید صبح رفت کنار پنجره باران ریز و تندی میبارید قطره های باران برای رسیدن به زمین انگار مسابقه داشتن بند دل پسرک پاره شد ... باخود گفت : تو این بارون که کسی سوار موتور بابا نمیشه حالا قطرات اشک پسرک با قطرات بارون هماهنگ شده بود

#خـــــدایـــــا به عید نزدیک میشویم هیچ پدری رو شرمنده بچش نکن #آمــــــــــــــین  این را بخاطر چشم های عزیز پدرت منتشر کن...: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ إِنَّا أَعْطَیْنَاکَ الْکَوْثَرَ ﴿۱﴾ فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَانْحَرْ ﴿۲﴾ إِنَّ شَانِئَکَ هُوَ الْأَبْتَرُ ﴿۳﴾


بعضیا از نشر قران خجالت میکشن. خدایا هرکی کپی کرد رو عاقبت بخیر کن.
دیدگاه ها (۲)

این عکس من به یاد انشا گاوبهتراست یا انسان می اندازه

برای سلامتی پیمانکاری که پنجاه خانواده را بدبخت مکنه تا خانو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط