زندگی شد من و یک سلسله ناکامیها

زندگی شد من و یک سلسله ناکامیها
مستم از ساغرِ خونِ جگر آشامیها


بسکه با شاهد ناکامیٓم اُلفتها رفت
شادکامم دگر از الفت ناکامیها...
#شهریار
دیدگاه ها (۱)

دل چون شکسته سازم ز گذشته های شیرینچه ترانه های محزون که به ...

خواهم که به خلوتکده ای از همه دورمن باشم و من باشم و من باشم...

من از آن سیاه دارم به غم تو روز روشنکه تو ماهی و تعلق به شب ...

...از قوت مستیم ز هستیم خبر نیستمستم ز می عشق و چو من، مست د...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط