سناریو
#سناریو
وقتی لباس باز پوشیدی و تو مهمونی داداشش به سینه هات زل زده
نامجون:کتش رو گذاشته رو شونه ها و بغلت کرده عصبی هم به داداشش نگا میکنه
جین:اونقدر به چشا داداشش زل زد که دیگه یه زره هم نگات نکرد
شوگا: چیه؟به چی نگا میکنی؟مگه خودت زن نداری؟
جیهوپ:دستت رو میگیره میرید یه جای دیگه میشینید
جیمین:دستت رو میگیره میبرت توی اتاق میگه لباست رو عوض کنی بعد میرید
تهیونگ:اونقدر عصبی و بد به داداشش نگا میکنه که کلا میره یه جا دیگه میشینه
جونگ کوک:کتش رو میکنه تنت و دکمه هاش رو میبنده تا اون دیگه نتونه نگا کنه
وقتی لباس باز پوشیدی و تو مهمونی داداشش به سینه هات زل زده
نامجون:کتش رو گذاشته رو شونه ها و بغلت کرده عصبی هم به داداشش نگا میکنه
جین:اونقدر به چشا داداشش زل زد که دیگه یه زره هم نگات نکرد
شوگا: چیه؟به چی نگا میکنی؟مگه خودت زن نداری؟
جیهوپ:دستت رو میگیره میرید یه جای دیگه میشینید
جیمین:دستت رو میگیره میبرت توی اتاق میگه لباست رو عوض کنی بعد میرید
تهیونگ:اونقدر عصبی و بد به داداشش نگا میکنه که کلا میره یه جا دیگه میشینه
جونگ کوک:کتش رو میکنه تنت و دکمه هاش رو میبنده تا اون دیگه نتونه نگا کنه
۱۳.۵k
۳۰ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.