امشب ای ماه به درد دل من تسکینی

امشب ای ماه به درد دل من تسکینی

آخر ای ماه تو همدرد من مسکینی

کاهش جان تو من دارم و من می دانم

که تو از دوری خورشید چها می بینی

تو هم ای بادیه پیمای محبت چون من

سر راحت ننهادی به سر بالینی

هر شب از حسرت ماهی من و یک دامن اشک

تو هم ای دامن مهتاب پر از پروینی

همه در چشمه مهتاب غم از دل شویند

امشب ای مه تو هم از طالع من غمگینی

من مگر طالع خود در تو توانم دیدن

که توام آینه بخت غبار آگینی


#روزبزرگداشت‌استاد‌توانا #سیدمحمدحسین‌شهریار
#روز‌ادب‌فارسی
دیدگاه ها (۰)

و من می‌رفتممی‌رفتم تا در پایان خودم فرو افتمناگهانتو از بیر...

پای عشقت از گلیم دل فراتر رفتہ‌استعقل هم حالا در این دیوانگے...

__افکار و اندیشہ‌هاۍ انسان بہ گونھ‌اۍ است کہ ممکن است فقط خو...

واقعا از این که تو کشوری که بهتون امکانات نه درحد عالی ولی د...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط