من جذامی نیستم تنها کمی افسردهام

من جذامی نیستم، تنها کمی افسرده‌ام
بغض، بدجوری درآورده دمار از گرده‌ام

کیستم من؟ غیر یک شاخه گل سرمازده
از همان اوّل که دنیا آمدم پژمرده‌ام

حال من گفتن ندارد، بدتر از این حرف‌هاست
ترسی از مردن ندارم، پیش از این‌ها مرده‌ام

هیچ چیز این روزها شادم نخواهد کرد، جز،
مرگ! آن هم آرزویش را به گوری برده‌ام

شعر شاید اندکی درد مرا تسکین دهد
از همین رو دل به چیزی جز غزل نسپرده‌ام

آخرش یک روز من هم مثل «قیصر» می‌شوم
آه! من هم زخم‌های خویش را نشمرده‌امم



#رضا_احسان‌پور
دیدگاه ها (۹)

از سر عادت نیستکه وقتی برمی‌گردیحتی موهای سرم می‌‌خنددهیچ چی...

برای فرار از دوست داشتن ِ کسیبه تا دیر وقتکار و...کار وکارپن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط