پارت پنجاه و چهارم / part54
پارت پنجاه و چهارم / part54
چشمام گرد شد گوشیمو تو جیبم گذاشتم و اول به سمت ایستگاه پلیس رفتم
.
جین :
_مین..مین یونگی..یونگی یونگی
شوگا :
امشب ماموریت داشتیم و باید بیدار میموندیم
_چیشده؟؟
جیهوپ :
_واا..واوو !! تهیونگ چرا چیزی نگفته ؟
شوگا :
چشمام گرد شد
چندباری نگاه کردم و استپ زدم
_اون جئون جونگکوکه ..
جیهوپ :
_از کجا انقد مطمئنید ؟
شوگا :
_دستبند !
و زوم کردم روی دستبندی که توی تاریکی شب میدرخشید .
جیهوپ :
_عااا..اینن..اینو یادتونه؟ من دقیق یادمه همون روزی که رفتیم دم درشون .. اونی که از پنجره داشت نگاه میکرد و بهتون گفت هیونگ !! این دستبند دستش بود !!
شوگا :
_این دستبندو خوب میشناسم ..
سریع وسایلمو از میز برداشتم و به سمت در دویدم
_بریم
تهیونگ : روبروی شوگا وایسادم
_باید صحبت کنیم .. یونگی
..
_چرا نمیفهمی تهیونگ ؟؟؟ من با جونگکوک زندگی کردم بیشتر از تو .. میفهمی؟
تهیونگ : چشمام گرد شد
_چ.چی؟ کِی زندگی..
جیهوپ :
_برادرشه ،، باید کنار بیای اون میشناستش نه ما..
تهیونگ :
_چی میگین؟
شوگا :
_اضافه کن 《ناتنی》
جیهوپ :
_اون مهم نیست
تهیونگ :
_شما کاملا..دیوونه..شدید
شوگا :
_برات توضیح میدم ، باید بریم..
تهیونگ :
_ثابت کن !!
شوگا :
_چیو دقیقا؟
تهیونگ :
_ثابت کن برادرته ثابت کن جونگکوک قاتله همرو ثابت کن ،، میتونی؟
شوگا :
_باشه تهیونگ باشه !
گوشیمو دراوردم و دستبند رو نشونش دادم
_اینو میبینی اقای کیم؟ این برای مادر کوکه مطمئنم تو دست کوک دیده باشی
مدرک میخوای؟ خب صبرکن
و عکسای بچگیامونو نشون دادم
تهیونگ : از درون اونقدری شوکه بودم که چیزی به ذهنم نمیرسید ، چیکار کنم .. چی بگم .. و هرچی
همانطور که خیره به گوشیش بودم لب زدم و اروم گفتم
_من .. درستش میکنم .. ایندفعه .. خودم درستش میکنم ..
شوگا :
_ما..
تهیونگ :
_هیچ..هیچینگو
و به سمت خونه رفتم
نیم ساعتی گذشت ،، جونگکوک وارد خونه شد ..
(لایکا و کامنت بالای چهل خیخ آمارم دیگه ببرین بالا پلیزز ۳۳۵ به بالا باشه )
#BTS #Army #Taehyung #V #Jungkook #Jimin #J_hope #Jhope #RM #Jin #Suga #Ho_seok
#بی_تی_اس #آرمی #تهیونگ #وی #کیم_تهیونگ #جونگ_کوک #کوک #کوکی #جئون_جونگ_کوک #رمان #جیمین #موچی #پارک_جیمین #یونگی #شوگا #گربه #پیشی #مین_یونگی #جیهوپ #جانگ_هوسوک #هوسوک #آر_ام #نامجون #کیم_نامجون #جین #کیم_سوک_جین #گی #مافیا #بلک_پینک #لیسا #جنی #رزی #جیسو #تهکوک #ویکوک #فیک #نامجین #یونمین
چشمام گرد شد گوشیمو تو جیبم گذاشتم و اول به سمت ایستگاه پلیس رفتم
.
جین :
_مین..مین یونگی..یونگی یونگی
شوگا :
امشب ماموریت داشتیم و باید بیدار میموندیم
_چیشده؟؟
جیهوپ :
_واا..واوو !! تهیونگ چرا چیزی نگفته ؟
شوگا :
چشمام گرد شد
چندباری نگاه کردم و استپ زدم
_اون جئون جونگکوکه ..
جیهوپ :
_از کجا انقد مطمئنید ؟
شوگا :
_دستبند !
و زوم کردم روی دستبندی که توی تاریکی شب میدرخشید .
جیهوپ :
_عااا..اینن..اینو یادتونه؟ من دقیق یادمه همون روزی که رفتیم دم درشون .. اونی که از پنجره داشت نگاه میکرد و بهتون گفت هیونگ !! این دستبند دستش بود !!
شوگا :
_این دستبندو خوب میشناسم ..
سریع وسایلمو از میز برداشتم و به سمت در دویدم
_بریم
تهیونگ : روبروی شوگا وایسادم
_باید صحبت کنیم .. یونگی
..
_چرا نمیفهمی تهیونگ ؟؟؟ من با جونگکوک زندگی کردم بیشتر از تو .. میفهمی؟
تهیونگ : چشمام گرد شد
_چ.چی؟ کِی زندگی..
جیهوپ :
_برادرشه ،، باید کنار بیای اون میشناستش نه ما..
تهیونگ :
_چی میگین؟
شوگا :
_اضافه کن 《ناتنی》
جیهوپ :
_اون مهم نیست
تهیونگ :
_شما کاملا..دیوونه..شدید
شوگا :
_برات توضیح میدم ، باید بریم..
تهیونگ :
_ثابت کن !!
شوگا :
_چیو دقیقا؟
تهیونگ :
_ثابت کن برادرته ثابت کن جونگکوک قاتله همرو ثابت کن ،، میتونی؟
شوگا :
_باشه تهیونگ باشه !
گوشیمو دراوردم و دستبند رو نشونش دادم
_اینو میبینی اقای کیم؟ این برای مادر کوکه مطمئنم تو دست کوک دیده باشی
مدرک میخوای؟ خب صبرکن
و عکسای بچگیامونو نشون دادم
تهیونگ : از درون اونقدری شوکه بودم که چیزی به ذهنم نمیرسید ، چیکار کنم .. چی بگم .. و هرچی
همانطور که خیره به گوشیش بودم لب زدم و اروم گفتم
_من .. درستش میکنم .. ایندفعه .. خودم درستش میکنم ..
شوگا :
_ما..
تهیونگ :
_هیچ..هیچینگو
و به سمت خونه رفتم
نیم ساعتی گذشت ،، جونگکوک وارد خونه شد ..
(لایکا و کامنت بالای چهل خیخ آمارم دیگه ببرین بالا پلیزز ۳۳۵ به بالا باشه )
#BTS #Army #Taehyung #V #Jungkook #Jimin #J_hope #Jhope #RM #Jin #Suga #Ho_seok
#بی_تی_اس #آرمی #تهیونگ #وی #کیم_تهیونگ #جونگ_کوک #کوک #کوکی #جئون_جونگ_کوک #رمان #جیمین #موچی #پارک_جیمین #یونگی #شوگا #گربه #پیشی #مین_یونگی #جیهوپ #جانگ_هوسوک #هوسوک #آر_ام #نامجون #کیم_نامجون #جین #کیم_سوک_جین #گی #مافیا #بلک_پینک #لیسا #جنی #رزی #جیسو #تهکوک #ویکوک #فیک #نامجین #یونمین
۱۷.۳k
۳۰ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.