عشق پنهان پارت 7
#جنی
وقتی فهمیدم داره گریه میکنه از خودم متنفر شدم
همش سعی کردم با هر حالت عاشقش بشم اما نمی شد
اشکاشو پاک کردم
مامان رزی اومد
_سلام تهیونگ سلام جنی ، تهیونگ چرا داری گریه میکنی
سریع اشکاشو پاک کرد
_ها همینطوری
_راستشو بگو
بلند شدم تو چشاش زل زدم چشاش پر از اشک ولی خیلی خوشگل اگه اینکارو نمیکردم علاقم بهش بیشتر نمیشد
مامان رزی رفت تو اتاق
پریدم بغل تهیونگ
_تهیونگ من دوستت دارم(با گریه)
سفت بغلم کرد اون دیگه گریه نمیکرد اما من گریه میکردم
رزی و جیمین و کای ما رو دیدن
(اون موقعه همو بغل نکرده بودن جنی گریه میکرد)
رزی اومد سمتم
_دختر چته چرا گریه میکنی
_نمیتونم بگم
تهیونگ لبخند زده بود
جیمین زد تو کمر تهیونگ
_ناراحتش کردی؟
_نه
_پس قضیه چیه
_من هیچوقت عشقمو ناراحت نمیکنم
همه به تهیونگ زل زده بودن جز من
احساس میکنم با اینکارا منو داره دیوونه خودش میکنه
_جنی تو تهیونگ رو دوست داری؟
_بی شک
رزی بغلم کرد
_دیگه گریه نکن
اشکامو پاک کردم
صبح
با تهیونگ فرار کردیم سمت رستوران تا صبحانه بخوریم
هی میخواست اذیتم کنه
_تهیونگـــ
_برگشتیم
یه دختره بود قد بلند موهای بلند قیافه فوقعلاده خوشگل😐
تهیونگ عاشقانه بهش نگاه میکرد
دختره پرید بغل تهیونگ تهیونگم بغلش کرد
_تهیونگ عاشقتم
_منم
بهشون نگاه میکردم
_تهیونگ این کیه
_ایشون جنیه
_دوست دخترت؟
_نه دوستم تو دوست دخترمی
اونجارو ترک کردم حالم توراه بد شد افتادم
گریه میکردم
یه دختره که برام خیلی اشنا بود گفت
_جنی حالت خوبه
_رزی
با شدت پریدم بغلش و گریه میکردم
_چی شده
_تهیونگ بهم خیانت کردههه 😭😭😭😭😭😭😭😭😭
تهیونگ و دختره نزدیکمون شدن که رزی یدونه چشم غره به تهیونگ رفت
بعد روبه روش وایساد
_پسره ی مزخرف از اینجا برووووووووو
تهیونگ هم به گریه افتاد
رزی زد تو گوش دختره
دختره با اصبانیت به رزی نگاه میکرد
جیمین معلوم بود خیل عصبانیه رزی منو برد خونشون تا تونستم گریه میکردم
که بعد نیم ساعت تهیونگ اومد تو اتاق رزی
جیغ خیلییی بلندی زدم
گوشاشو گرفت
_جنی به خدا قصد بدی نداشتم
دیوونه شده بودم
_ای کاش گریه نمیکردی که تو چشات نگاه کنم عاشقت بشم نمیخوام ببمینمت ازت متنفرمممممم (با گریه و جیغ)
تهیونگ اومد بغلم کرد سعی میکردم از بغلش در برم که تو بغلش خوابم برد
#تهیونگ
تو بغلم خوابش برد نمیدونم چرا همیچین کاری کردم از خودم متنفرم باید هرجور شده دوباره دل جنی رو بدست بیارم و بهش توضیح بدم
وقتی فهمیدم داره گریه میکنه از خودم متنفر شدم
همش سعی کردم با هر حالت عاشقش بشم اما نمی شد
اشکاشو پاک کردم
مامان رزی اومد
_سلام تهیونگ سلام جنی ، تهیونگ چرا داری گریه میکنی
سریع اشکاشو پاک کرد
_ها همینطوری
_راستشو بگو
بلند شدم تو چشاش زل زدم چشاش پر از اشک ولی خیلی خوشگل اگه اینکارو نمیکردم علاقم بهش بیشتر نمیشد
مامان رزی رفت تو اتاق
پریدم بغل تهیونگ
_تهیونگ من دوستت دارم(با گریه)
سفت بغلم کرد اون دیگه گریه نمیکرد اما من گریه میکردم
رزی و جیمین و کای ما رو دیدن
(اون موقعه همو بغل نکرده بودن جنی گریه میکرد)
رزی اومد سمتم
_دختر چته چرا گریه میکنی
_نمیتونم بگم
تهیونگ لبخند زده بود
جیمین زد تو کمر تهیونگ
_ناراحتش کردی؟
_نه
_پس قضیه چیه
_من هیچوقت عشقمو ناراحت نمیکنم
همه به تهیونگ زل زده بودن جز من
احساس میکنم با اینکارا منو داره دیوونه خودش میکنه
_جنی تو تهیونگ رو دوست داری؟
_بی شک
رزی بغلم کرد
_دیگه گریه نکن
اشکامو پاک کردم
صبح
با تهیونگ فرار کردیم سمت رستوران تا صبحانه بخوریم
هی میخواست اذیتم کنه
_تهیونگـــ
_برگشتیم
یه دختره بود قد بلند موهای بلند قیافه فوقعلاده خوشگل😐
تهیونگ عاشقانه بهش نگاه میکرد
دختره پرید بغل تهیونگ تهیونگم بغلش کرد
_تهیونگ عاشقتم
_منم
بهشون نگاه میکردم
_تهیونگ این کیه
_ایشون جنیه
_دوست دخترت؟
_نه دوستم تو دوست دخترمی
اونجارو ترک کردم حالم توراه بد شد افتادم
گریه میکردم
یه دختره که برام خیلی اشنا بود گفت
_جنی حالت خوبه
_رزی
با شدت پریدم بغلش و گریه میکردم
_چی شده
_تهیونگ بهم خیانت کردههه 😭😭😭😭😭😭😭😭😭
تهیونگ و دختره نزدیکمون شدن که رزی یدونه چشم غره به تهیونگ رفت
بعد روبه روش وایساد
_پسره ی مزخرف از اینجا برووووووووو
تهیونگ هم به گریه افتاد
رزی زد تو گوش دختره
دختره با اصبانیت به رزی نگاه میکرد
جیمین معلوم بود خیل عصبانیه رزی منو برد خونشون تا تونستم گریه میکردم
که بعد نیم ساعت تهیونگ اومد تو اتاق رزی
جیغ خیلییی بلندی زدم
گوشاشو گرفت
_جنی به خدا قصد بدی نداشتم
دیوونه شده بودم
_ای کاش گریه نمیکردی که تو چشات نگاه کنم عاشقت بشم نمیخوام ببمینمت ازت متنفرمممممم (با گریه و جیغ)
تهیونگ اومد بغلم کرد سعی میکردم از بغلش در برم که تو بغلش خوابم برد
#تهیونگ
تو بغلم خوابش برد نمیدونم چرا همیچین کاری کردم از خودم متنفرم باید هرجور شده دوباره دل جنی رو بدست بیارم و بهش توضیح بدم
۵۴.۸k
۰۴ دی ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.