خاطره ای از گفتگوی سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی با رهبر ع

#خاطره ای از گفتگوی سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی با رهبر عزیزمان

یک‌بار آقا مرا صدا زدند و اشاره کردند که جلو بیا وقتی نزدیک رفتم، #کتابی را که در دستان‌شان بود،باز کردند و عکس چند تن از شهدا را نشان من دادند؛ #شهید_مهدی_باکری، #شهید_حسن_باقری و #شهید_مهدی_زین_الدین یکی از عکس ها،عکس خودم بود #آقا به من گفتند که عکس شما با بقیۀ عکس‌ها چه مطابقتی دارد؟من هم از این‌که عکس دوران جوانیم بود،عرض کردم ما هم سن و سال بودیم. #آقا فرمودند: آن‌ها وظایف خود را انجام دادند و رفتند #مصلحت خداوند بر این بود که شما بمانید و باشید و کاری که چه بسا سخت‌تر از کار آن‌هاست، انجام دهید. اگر شما نباشید، چه کسی می‌خواهد این کار را انجام دهد؟
دیدگاه ها (۲)

*در ایل ماگوسفندان را داغی روی صورت یا گوش شان می گذاشتند تا...

خسته ام از این همه صغری و کبری چیدنتمن که هستم سخت بی تاب ظه...

انتظار شش حرف و چهار نقطه ، کلمه ی کوتاهیست اما سالها طول خو...

یاد احمدی نژاد به خیر #جذاب

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط