مافیای روانی من
-: ا.ت بزن ..... افرین دختر خودمی
+: چ..ی... هع... میگی ..هع ( هع یعنی نفس زندن) من...هع.. کی....شدم...هع ... دختر.... جناب ...عالی......هع.هع..هع...
-: از ....هع دوسال ... پیش
+: پشت سرت رو بپا ....هع
-:مرسی
+: جبران میکنی
-:پاک شدی مافیا
-: هع ...... به جای دهنت بدن و اون دست و پات کار کنه هع.....
-: ببین درست حرف بزن من ارباب توام .....هع اگه بخوام میتونم تورو هم با اینا بکشم .... بپا....یاع .... پس جایگاهت رو بدون
و.............................................................
اجوما: سلام خوش اومدین.... وای این چه حالیه چرا اینطوری هستین
+: اجوما من میرم دوش بگیرم لطفا غذا رو بیار اتاقم
اجوما: باشه دخترم برو
-:ا.ت .... باتوام.... ا.ت....
+:در رو کوبید
ویو ا.ت
چند وقتی بود احساس میکردم یه خس هایی به فلیکس دارم ولی به روم نمیاوردم لبخند هاش چشم هاش صدای بمش واقعا دوماه بود که داشت دیوونه ام میکرد ولی وقتی گفت تو با این ها که دارم مثل یه آشغال لهشون میکنم تو رو هم له میکنم و رد میشم واقعا قل برم رو به درد آورد من این دوسال ازش نفرت داشتم چون اون من رو تا حد مرگ شکنجه داد و بعد انگار نه انگار الان دوماه خوب شد ولی این بار قلبم رو شکست
باید امشب نقشه ام رو اعمال کنم و از این خراب شده برم و همه چیز رو از اول شروع کنم و فلیکس و افرادی که که دوستشان داشتم رو فراموش کنم
همینطور که تو فکر بود آب حموم رو باز کردم که برخورد اب داغ با پوست سردم آرامش عجیبی بهم منتقل کرد از حموم با یه حوله که دور خودم پیچیده بود در اومدم دی دوم فلیکس نشسته رو تخت درست روبروم و هیز مانند داره بدنم رو برانداز میکنه بدنم خیلی خوب نبود مثلا مثل بقیه دختر ها که خیلی خوش اندامن من نبودم من طوری بودم که سینه هام بزرگ بود ولی باسنم کوچیک و شکمم یکمی چاق و رون هام تپل ولی اندام خوبی بود احساس میکردم فلیکس همینطور که نگاه میکرد اومد سمتم
+: ارباب میشه برید بیرون من الان چیزی تنم نیس ارباب لطفا
-: امممم بدنت خوبه ( کمر ا.ت رو گرفت و به خودش چسبوند)
-:مخصوصا اونا
+: ارباب خواهش میکنم ولم کنید درست نیست....... ارباب نکنید لطفا دست نزنید حالم بد میشه
-: چ...چی بیبی یعنی تو از من چندشت میشه
+: نه...یعنی ....اره ...اره چندشم میشه نمیخام کسی به من دست بزنه مخصوصا شما ارباب( ارباب رو با تاکید گفت)
-: میدونم امروز کارم اشتباه بود
+: الانم اشتباهه لطفا برید بیرون
-: ا.ت ( گریه کرد)
-:ا....ربا...ب
-: هق.... چرا همه ازم متنفرن........ چرا بعد از ۱۰ سال دوباره من عاشق شدم چرا میخواستی امشب فرار کنی چرا میخواستی تنهام بزاری من به اندازه ای که شما فکر میکنید قلبم سنگ نیست منم قلب دارم نفس میکشم منم ادمم
+: ا.....روم باش وایسا لباسم رو بپوشم ....
+: چ..ی... هع... میگی ..هع ( هع یعنی نفس زندن) من...هع.. کی....شدم...هع ... دختر.... جناب ...عالی......هع.هع..هع...
-: از ....هع دوسال ... پیش
+: پشت سرت رو بپا ....هع
-:مرسی
+: جبران میکنی
-:پاک شدی مافیا
-: هع ...... به جای دهنت بدن و اون دست و پات کار کنه هع.....
-: ببین درست حرف بزن من ارباب توام .....هع اگه بخوام میتونم تورو هم با اینا بکشم .... بپا....یاع .... پس جایگاهت رو بدون
و.............................................................
اجوما: سلام خوش اومدین.... وای این چه حالیه چرا اینطوری هستین
+: اجوما من میرم دوش بگیرم لطفا غذا رو بیار اتاقم
اجوما: باشه دخترم برو
-:ا.ت .... باتوام.... ا.ت....
+:در رو کوبید
ویو ا.ت
چند وقتی بود احساس میکردم یه خس هایی به فلیکس دارم ولی به روم نمیاوردم لبخند هاش چشم هاش صدای بمش واقعا دوماه بود که داشت دیوونه ام میکرد ولی وقتی گفت تو با این ها که دارم مثل یه آشغال لهشون میکنم تو رو هم له میکنم و رد میشم واقعا قل برم رو به درد آورد من این دوسال ازش نفرت داشتم چون اون من رو تا حد مرگ شکنجه داد و بعد انگار نه انگار الان دوماه خوب شد ولی این بار قلبم رو شکست
باید امشب نقشه ام رو اعمال کنم و از این خراب شده برم و همه چیز رو از اول شروع کنم و فلیکس و افرادی که که دوستشان داشتم رو فراموش کنم
همینطور که تو فکر بود آب حموم رو باز کردم که برخورد اب داغ با پوست سردم آرامش عجیبی بهم منتقل کرد از حموم با یه حوله که دور خودم پیچیده بود در اومدم دی دوم فلیکس نشسته رو تخت درست روبروم و هیز مانند داره بدنم رو برانداز میکنه بدنم خیلی خوب نبود مثلا مثل بقیه دختر ها که خیلی خوش اندامن من نبودم من طوری بودم که سینه هام بزرگ بود ولی باسنم کوچیک و شکمم یکمی چاق و رون هام تپل ولی اندام خوبی بود احساس میکردم فلیکس همینطور که نگاه میکرد اومد سمتم
+: ارباب میشه برید بیرون من الان چیزی تنم نیس ارباب لطفا
-: امممم بدنت خوبه ( کمر ا.ت رو گرفت و به خودش چسبوند)
-:مخصوصا اونا
+: ارباب خواهش میکنم ولم کنید درست نیست....... ارباب نکنید لطفا دست نزنید حالم بد میشه
-: چ...چی بیبی یعنی تو از من چندشت میشه
+: نه...یعنی ....اره ...اره چندشم میشه نمیخام کسی به من دست بزنه مخصوصا شما ارباب( ارباب رو با تاکید گفت)
-: میدونم امروز کارم اشتباه بود
+: الانم اشتباهه لطفا برید بیرون
-: ا.ت ( گریه کرد)
-:ا....ربا...ب
-: هق.... چرا همه ازم متنفرن........ چرا بعد از ۱۰ سال دوباره من عاشق شدم چرا میخواستی امشب فرار کنی چرا میخواستی تنهام بزاری من به اندازه ای که شما فکر میکنید قلبم سنگ نیست منم قلب دارم نفس میکشم منم ادمم
+: ا.....روم باش وایسا لباسم رو بپوشم ....
- ۸۶
- ۱۵ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط