وانشات تک پارتی از هان💋🔥
امروز روز خوبی افتابی بود ک ت امروز توی بغل گرم نرم جیسونگ بیدار شدی.⛅خیلی وقت از ازدواج ت و جیسونگی نمیگذره واسه همین تا حالا خونه مادر و پدرش نرفتی☺️ ک امروز قرار بود برین پیش مادر و پدرش😃،اروم جیسونگو صدا زدی و لپشو ک پف کرده و شبیه سنجابا شده ک خیلی هم کیوته بوسیدی😍 ک چشماشو اروم باز کرد و یکمی چشماشو باز کرد و رو تخت نیم خیز شد😁 ک بهش گفتی میری صبحونه رو حاضر کنی تا اونم دست و صورتشو بشوره و بیاد.🙃 جیسونگ اومد و باهم ی صبحونه مفصل خوردین😋 توهم ی لباس خیلی خوشگل پوشیدی(عکسمیزارم)و جیسونگ هم لباساشو پوشید خیلی کیوت شدین😍😁 و راه افتادین بعد چند مین رسیدین خونه مادر و پدرش🙂 یکی دوتا از اقوامشون هم بودن ک بچه کوچیک داشتن.😙 بلخره با همه ی سلام گرم کردیو رفتی تا ب مادر شوهر عزیزت داخل غذا درس کردن کمکش کنی😌،جیسونگم تا چشمش افتاد بهت اینطوری خیره موند و نگات کرد محوت شده بود😀 ک بابای جیسونگ ک فهمیده بود بخاطر اینکه جیسونگ جلو اون همه ادم ضایع نشه😉 اروم با پاش زد رو پاش ک متوجه شه اونطوری با نگاش نباید بخورتت😹💔خلاصه اون روز ک خیلییی بهتون خوشگذشت و کلی هم با بچه ها بازی کردین🤗🤗
اینم ی وانشات تک پارتی #درخواستی
درخواستی بود برای دوست عزیزم😘
اینم ی وانشات تک پارتی #درخواستی
درخواستی بود برای دوست عزیزم😘
۲۹.۴k
۳۱ خرداد ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۲۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.