صدایت را

صدایت را
جرعه‌جرعه می‌نوشم
مستانه سبز می‌شوم
و شاخ و برگ می‌دهم
جوانه‌ها دهان می‌گشایند
و نام تو را می‌خوانند
چه لبان شناوری داری
در آب‌های صدا
چشمانم را می‌بندم
و تن به صدایت می‌سپارم
نام کوچکم
در صدایت شکفته می‌شود.

#عمران_صلاحی
دیدگاه ها (۱)

خواستند از عشق، آغوش و بوسه را حذف کنند ؛عشق، از آغوش و بوسه...

من از نگاه کلاغی که رفت فهمیدمکه سرنوشت درختان باغمانتبر است...

در زندگی‌امتنها تو را دوست داشته‌ام.همه می‌دانند که من تو را...

تو چه راحتشعر می ‌شوی ..با تو برای شعر گفتننیازی به عشق نیست...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط