دلبآخته part:8
جونگکوک از ته جدا میشه و موهاشو نوازش میکنه. _خب من میرم و تا شب توی عمارت نیستم. اگه خواستی چیزی بخوری میتونی به اجوما بگی...خب دیگه میرم کوچولو. تهیونگ که شبیه گوجه شده بود سرشو انداخت پایین و گفت +با...باشه. _فعلا.
کوک از اتاق بیرون رفت و تهیونگ با هزارتا فکرو خیال تنها موند +نکنه مست بیاد عمارت و بعدش...(فکرای بد بد) ایششش محض رضای فاک چرا اینجوریم! الان یه حس بهم میگه از این فرصت استفاده کن و مخشو بزن ولی ی حس دیگه میگه باید فرار کن و نزار بهت دست بزنه! ولی اون بنظر میاد کارش رو تخت خوبه...اوففف تهیونگ یه سیلی به خودش زد +از کی تا حالا تو انقد بی حیا شدی کیم تهیونگ!لعنت بهت جئون...اییی خیلی محکم زدم
.
تهیونگ با همون تیشرت و شلوارک کوتاه رفت طبقه پایین تا چیزی بخوره ولی نگاه سنگین بقیه اذیتش میکرد پس یه ساندویچ نوتلا درست کرد و به اتاق خودش برگشت. ساندویچش رو خورد و روی تختش خوابید.
(پرش زمانی)شب
تهیونگ با نوازش و بوسه های داغ جونگکوک از خواب بیدار شد و سر جاش کمی تکون خورد. _خوب خوابیدی پسرکم؟(بم) تهیونگ چشماشو باز کرد و جونگکوک که با بالاتنه لخت و با فاصله کمی از اون دراز کشیده بود رو دید و متوجه چشمای خمارش و صدای بمش شد که نشونه مست بودنشه +ار...ارباب _دیگه وقتشه.
کوک روی تهیونگ خیمه زد و لباشو شکار کرد.
.
(اسمات تو کامنت)
کوک از اتاق بیرون رفت و تهیونگ با هزارتا فکرو خیال تنها موند +نکنه مست بیاد عمارت و بعدش...(فکرای بد بد) ایششش محض رضای فاک چرا اینجوریم! الان یه حس بهم میگه از این فرصت استفاده کن و مخشو بزن ولی ی حس دیگه میگه باید فرار کن و نزار بهت دست بزنه! ولی اون بنظر میاد کارش رو تخت خوبه...اوففف تهیونگ یه سیلی به خودش زد +از کی تا حالا تو انقد بی حیا شدی کیم تهیونگ!لعنت بهت جئون...اییی خیلی محکم زدم
.
تهیونگ با همون تیشرت و شلوارک کوتاه رفت طبقه پایین تا چیزی بخوره ولی نگاه سنگین بقیه اذیتش میکرد پس یه ساندویچ نوتلا درست کرد و به اتاق خودش برگشت. ساندویچش رو خورد و روی تختش خوابید.
(پرش زمانی)شب
تهیونگ با نوازش و بوسه های داغ جونگکوک از خواب بیدار شد و سر جاش کمی تکون خورد. _خوب خوابیدی پسرکم؟(بم) تهیونگ چشماشو باز کرد و جونگکوک که با بالاتنه لخت و با فاصله کمی از اون دراز کشیده بود رو دید و متوجه چشمای خمارش و صدای بمش شد که نشونه مست بودنشه +ار...ارباب _دیگه وقتشه.
کوک روی تهیونگ خیمه زد و لباشو شکار کرد.
.
(اسمات تو کامنت)
۲۳.۱k
۱۸ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.