در مسجد عشق رفته بودم به نماز

در مسجد عشق رفته بودم به نماز
گفتند اذان بگو .....
من از آن گفتم...
دیدگاه ها (۷)

ﺑﭽﻪ ﮐﻪ ﺑﻮﺩﯾﻢ ..........ﺷﺒﻬﺎ ﻓﮑﺮ ﻣﯿﮑﺮﺩﯾﻢ ﻓﺮﺩﺍ ﭼﯽ ﺑﺎﺯﯼ ﮐﻨﯿﻢ؟؟؟...

به بعضیا باس گفت عزیزم زندگی ما بازار نیست که بری یه دور بزن...

حقش بوده...خخ

از انسانهای احساساتی بیشتر بترسید ؛آنها قادرند ناگهانی ؛    ...

در مسجد عشق رفته بودم به نماز

داشت اذان میگفتتو بابل داشتم دنبال مسجد میگشتم که چشمم به ای...

.گفت : از حالت بگو؟ گفتم:دلی ویران ، سری حیران، غمی پنهان،تن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط