می خواستم زن زندگی ات باشم

می خواستم #زن #زندگی ات باشم...
زنی که پیشبند ببندد...
سیب زمینی ها را سرخ کند...
زنی که #دستش فقط در خانه ی #تو بسوزد...
و#حرصش راروی سر قابلمه های خانه ی کوچک تو خالی کند..
جلوی# آینه های خانه ی تو آرایش کند..#لبخند بزند..#موببافد..و پس از #گریه مشت مشت آب توی صورتش بپاشد..
میخواستم زن زندگی ات باشم...
زنی که لنگه #گوشواره اش را در خانه ی تو گم کند...
و #صبح های زود ، بوی لاک قرمزش ،در #خواب تو بپیچد...
میخواستم زنی باشم که اکثر مریضی های عمرش،صدقه سر زن بودن در خانه ی تو باشد...(دیسک کمر...ضعف زانو)
و با اینکه #خسته است
برایت #چای دم کند...
و وقتی بلوز بی آستین می پوشد
حواسش باشد که #پرده های خانه ات افتاده باشند...
می خواستم سرم را با تو روی یک #بالش بگذارم و دو تایی بخزیم زیر یک #پتوی مشترک...
من
با تک تک سلول هایم ، می خواستم زن زندگی ات باشم...

#سبا_جزایری
دیدگاه ها (۴۹)

آری آغاز #دوست داشتن استگرچه #پایانِ #راه ناپیداستمن به پایا...

- پس #عشق یک جور حماقت است؟درست است؟ هرگز عاقبتی ندارد؟- چرا...

بهترین #زمان برای رفتن وقتی ست که فکر می‌کنی #عاشقش شده ای. ...

ﻫﯿﭻ ﮐﺠﺎ …ﺟﺰ #ﺧﻮﺍﺏ ﺭﻭﯼ ﺑﺎﺯﻭﻫﺎﯼ #ﻣﺮﺩﺍﻧﻪ ﺍﺕ ،#ﺍﻣﻨﯿﺖ ﺭﺍ ﻣﻌﻨﺎﻧﻤﯿﮑ...

زندگی را طعم لب های تو گیرا می کندعطر یاد تو دلم را غرق رویا...

تقدیم بانثار عشق خدمتِ جانانم:❤🌹زندگی را طعم لب های تو گیرا ...

قول میدهم چیزی که از آنِ من و تو باشد دوباره باز میگردد.خنده...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط