نامه سهراب سپهری به مهری:

مهری ؛
در هیاهوی اشیاء بودم ك مرا صدا زدی . در صدایت مهر بود . نوازش بود . هر چه به دور از هم افتاده باشیم ، گاه دریچه‌ ها‌مان را می‌گشاییم ، و یکدیگر را صدا می‌زنیم ، و صدا زدن چه خوش است:
صدایی نیست ك نپیچد . و پیامی نیست ك نرسد . هستی مهربان‌‌تر از آن است ك پنداشته‌ایم . من گوش به زنگ وزش‌ها نشسته‌ام . و نگاه می‌کنم . زندگی‌ را جور دیگر نمی‌خواهم . چنان سرشار است ك دیوانه‌ام می‌کند . دست به پیرایش جهان نزنیم .
دیدگاه ها (۲)

بادام:!

پدر..!

دیوانه.!

سرباز خست.ه

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط