ب دوستی فتمخروستا
بہ دوستــی ڪَفتم:خروســـتاڹ
دیڪَر نمیــخواند...ڪَفت همسایہ هـا
شـاڪــی بودند ڪہ صبح هـا مـا را از
خـواب خوش بیدار میڪند،ما هــم سرش را بریـدیم..!
انــجا بود... ڪہ فهمــیدم هر ڪس مردم
را بــیدار ڪند سـرش را خواهنــد برید...!!!
در روزڪَارے ڪہ همـہ از مرغ تــعریـــف
میڪنند نامـے از خروس نــیست،زیرا همـہ
بفڪر ســیـر شـدڹ هســتند نہ بــیدار شدڹ...!!!
*_^
و ایڹ است حکایـٺ زنـدگــــــــی
دیڪَر نمیــخواند...ڪَفت همسایہ هـا
شـاڪــی بودند ڪہ صبح هـا مـا را از
خـواب خوش بیدار میڪند،ما هــم سرش را بریـدیم..!
انــجا بود... ڪہ فهمــیدم هر ڪس مردم
را بــیدار ڪند سـرش را خواهنــد برید...!!!
در روزڪَارے ڪہ همـہ از مرغ تــعریـــف
میڪنند نامـے از خروس نــیست،زیرا همـہ
بفڪر ســیـر شـدڹ هســتند نہ بــیدار شدڹ...!!!
*_^
و ایڹ است حکایـٺ زنـدگــــــــی
- ۱.۰k
- ۰۳ مهر ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۷)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط