°سناریو°
وقتی یکی بهت تجاوز کرده به رو نمیاری ولی فرداش متوجه میشن
نامجون: بغلت میکنه و بعد دستاتو محکم میگیره و آروم
میگه:چرا بهم نگفتی؟الان حالت خوبه فدات شم؟فقط بگو کی بود من میدونم چیکارش کنم....:))
جین: میاد سفت بغلت میکنه و در حالی که داره موهاتو نوازش میده
میگه: نگران نباش... همه چی خوب میشه....*با بغض*
شوگا: بغضش میگیره و با نگرانی میگه: ا/ت ا/ت الان حالت خوبه؟؟ مطمئنی که خوبی؟ چرا بهم نگفتیی؟
تو رو میکشه بغلش و ادامه میده: نگران نباش تا شب جسد اون مرتیکه عوضی رو میارم برات......
جیهوپ: گریش میگیره و میاد محکم تو بغلش فشارت میده و موهاتو نوازش میده و میگه: نگران نباش ا/تم همه چیو درست میکنم تو فقط بگو همین کافیه تا بکشمش
جیمین: عصبانی شده ولی از یه طرفم چشاش داره پر میشه پس میاد در حالی که داره صورتتو نوازش میده
میگه: تو فقط مال منی هیچکس نمیتونه بهت دست بزنه دیگه اونم مرده بدون...
تهیونگ: دستاتو با دستای سردش از نگرانی و ناراحتی گرفته بود و به چشات خیره شده و بود و هعی میخواست حرف بزنه ولی بغضش میگرفت که محکم بغلش میکنی و میگه: بهش میفهمونم که تو فقط برا منی و دیگه نمیذارم هیچ کس بلایی به سرت بیاره پرنسسم!....
جونگکوک: عصبانی میشه ولی سعی میکنه خودشو کنترل کنه: چرا بهم نگفتی؟(جدی و یکم بلند)
که گریت میگیره و زود بغلش میکنی: کوک....کوک من...
که نمیذاره ادامه بدی و یه بوسه ی سطحی رو لبات میکاره و در حالی که داره اشکاتو پاک میکنه میگه: هشششش... میدونی که تحمل گریه هاتو ندارم یکی یدونم....دیگه نه میذارم همچین اتفاقی بیفته نه اون عوضی رو زنده میذارم...
پایان❣
امیدوارم دوسش داشته باشین🐾
نظرتون چیه توت فرنگیام؟💕🍓🍓
نامجون: بغلت میکنه و بعد دستاتو محکم میگیره و آروم
میگه:چرا بهم نگفتی؟الان حالت خوبه فدات شم؟فقط بگو کی بود من میدونم چیکارش کنم....:))
جین: میاد سفت بغلت میکنه و در حالی که داره موهاتو نوازش میده
میگه: نگران نباش... همه چی خوب میشه....*با بغض*
شوگا: بغضش میگیره و با نگرانی میگه: ا/ت ا/ت الان حالت خوبه؟؟ مطمئنی که خوبی؟ چرا بهم نگفتیی؟
تو رو میکشه بغلش و ادامه میده: نگران نباش تا شب جسد اون مرتیکه عوضی رو میارم برات......
جیهوپ: گریش میگیره و میاد محکم تو بغلش فشارت میده و موهاتو نوازش میده و میگه: نگران نباش ا/تم همه چیو درست میکنم تو فقط بگو همین کافیه تا بکشمش
جیمین: عصبانی شده ولی از یه طرفم چشاش داره پر میشه پس میاد در حالی که داره صورتتو نوازش میده
میگه: تو فقط مال منی هیچکس نمیتونه بهت دست بزنه دیگه اونم مرده بدون...
تهیونگ: دستاتو با دستای سردش از نگرانی و ناراحتی گرفته بود و به چشات خیره شده و بود و هعی میخواست حرف بزنه ولی بغضش میگرفت که محکم بغلش میکنی و میگه: بهش میفهمونم که تو فقط برا منی و دیگه نمیذارم هیچ کس بلایی به سرت بیاره پرنسسم!....
جونگکوک: عصبانی میشه ولی سعی میکنه خودشو کنترل کنه: چرا بهم نگفتی؟(جدی و یکم بلند)
که گریت میگیره و زود بغلش میکنی: کوک....کوک من...
که نمیذاره ادامه بدی و یه بوسه ی سطحی رو لبات میکاره و در حالی که داره اشکاتو پاک میکنه میگه: هشششش... میدونی که تحمل گریه هاتو ندارم یکی یدونم....دیگه نه میذارم همچین اتفاقی بیفته نه اون عوضی رو زنده میذارم...
پایان❣
امیدوارم دوسش داشته باشین🐾
نظرتون چیه توت فرنگیام؟💕🍓🍓
۱۳.۰k
۰۲ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.