صبح یک روز من از پیش خود خواهم رفت
صبح یک روز من از پیش خود خواهم رفت
بی خبر و با دل درویش خواهم رفت
میروم تا در میخانه کمی مست کنم
جرعه بالا بزنم آنچهنبایست کنم
بیخیال همهکس باشم و دریا باشم
دائم الخمر ترین آدم دنیا باشم
آنقدر مست که اندوه جهانم برود
استکان روی لبم باشد و جانم برود
ساقیا در بدنم نیست توان جام بده
گور بابای هردو جهان جام بده
برود هرکه دلش خواست شکایت بکند
شهر باید به من الکلی عادت بکند
بی خبر و با دل درویش خواهم رفت
میروم تا در میخانه کمی مست کنم
جرعه بالا بزنم آنچهنبایست کنم
بیخیال همهکس باشم و دریا باشم
دائم الخمر ترین آدم دنیا باشم
آنقدر مست که اندوه جهانم برود
استکان روی لبم باشد و جانم برود
ساقیا در بدنم نیست توان جام بده
گور بابای هردو جهان جام بده
برود هرکه دلش خواست شکایت بکند
شهر باید به من الکلی عادت بکند
۲.۵k
۰۲ دی ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.