هر چه امشب فکر کردم طبع شعرم وا نشد

هر چه امشب فکر کردم طبع شعرم وا نشد
مصرع اول بگفتم دومی پیدا نشد

بر در ذهنم نمیدانم کسی قفلی زده
هر چه من در را زدم این در برایم وا نشد

قافیه تنگ آمده شعرم نشد کامل شود
هر چه گشتم دفترم را، قافیه پیدا نشد

تا که آمد یاد تو ، شعر و غزل ها آمدند
بیت ها آمد چه سود اما، قلم پیدا نشد

این همه مصراع و بیت و قافیه آمد ولی
قطره قطره جمع گشت و وانگهی دریا نشد
سلام دوستان گلم شبتون بخیر
95/12/22
دیدگاه ها (۴)

ارباب خودم سلام علیکمارباب خودم سرتو بالا کنارباب خودم منو ن...

مارا نتوان پخت که ما سوخته ایمآتش نتوان زد که برافروخته ایمم...

هنوز به یاد خونه همه دلامون خونه هرگز باورنداشتیم دنیا این ج...

حضرت عشق بفرما که دلم خانه توستسر عقل آمده هر بنده که دیوانه...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط