پاییز من

پاییز ِ من،
موسم ِ هزار رنگ ِ برگها،
رفیق ِ عصرهای بارانی و دلتنگی های بی پایان؛
سفرت به خیر...
به تلاقی ِ یلدا که رسیدی سلام مرا به زمستان برسان...
از موسم ِ نو برایم طلب ِ مهربانی کن؛
طلب ِ روزگاری به سپیدیِ برف ِ سنگین ِ میانه های بهمن،
و به گرمای دل انگیز زیر کرسی چوبی کنج هشتیِ خانه ی مادر بزرگ...
سفرت بخیر خزان ِ مهربان؛
رفیق ِ دلتنگ ِ به آخر رسیده...

وعده ی مان باشد انتهای کوچه ی شهریور؛
همانجا که درختانِ خسته ی به تنگ آمده،
به انتظار نوازشی از دستانِ.بارانی ات به آسمان شهر چشم می دوزند.

👤آذین نوذری
یلدای ۱۴۰۰مبارک😘

یعنی سال بعد این موقع یلداچه اتفاقی افتاده؟😅(اینو نوشتم که سال بعد بیام ببینم نتیجه یکسال دیگه از زندگیمون چی میشه با همه خوب‌ و بدی هاش)

بِ وقت #یکِ_دیِ_هزاروچهارصد
دیدگاه ها (۲)

به هم نگاه میکردیم و میدانستیم دیگر نمیشود با چشمان بسته در ...

میخواهم بدانی که تمام نشده ای!از ذهنم نرفته‌ای و هنوز در قلب...

«گریستن، در ۱۴ دقیقۀ بامداد»می‌توانست نام فیلمی، رمانی، چیزی...

تهش کجاست؟ تهش همین‌جاست که احساس می‌کنم همه چیز اشتباه بوده...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط