سکوت وارم و دانی که حرفها دارم

سکوت وارم و دانی که حرف­‌ها دارم
بسا حکایت ناگفته با شما دارم

پر از شکایتم از کربلای چار به بعد
و از شکفتن گل­‌های بی قرار به بعد

مرا مبین که چنین آب رفته لبخندم
هنوز غرقه امواج سرد اروندم

هنوز در شب والفجر هشت مانده دلم
که از رها شدن دست همرهان خجلم

در این شبانه که غواص درد مواجم
به دستگیری یاران رفته محتاجم

اگرچه دور گمانم نبود دیر شوید
قرار بود شهیدانه دستگیر شوید

جهان همیشه همین است موج از پی موج
گذشتنی است شهیدانه فوج از پی فوج...
----------------------------------------------
شاعر:میلاد عرفان پور
#سلام_بر175غواص_شهید
دیدگاه ها (۱)

جامیست که عقل آفرین می زندش صد بوسه زمهر بر جبین مـی زندش ای...

خوشنویس: استاد امیر احمد فلسفی تذهیب: محمد بنی احمدی -------...

ناگهان در ناگهانی از گل و لبخند باز می گردند نقش پرچمهایشان ...

رسول اکرم صلی الله علیه و آله : یا مَعشَرَ الشَّبابِ عَلَیکُ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط