✨عشق؟!✨پارتـ³

#تهیونگ
گفت:(( حالا چجوری دلِ ایشون رو نرم کنیم!؟

#نامجون
گفت:(( زرشڪ!
ب مولا اگه نرم شد من ۱ میلیارد بهت میدمـ!
خودتو مسخره کن!

#جین
گفت:(( من نرم میکنمـ!

#شوگا
گفت:(( خواهیم دید...!



و.......



ظهر شد......

#خدمتکار
اومد تو اتاق جنی و گفت:(( خانم آقا با شما کار دارن!
گفتن بیاید اتاق رئیس!

#جنی
گفت:(( آها باشه ممنون!
الآن میام.....

جنی از اتاق رفت بیرون....
رفت دمِ در اتاق رئیس در زد....

#شوگا
گفت:(( بفرمائین داخل!...

#جنی
اومد تو و یه احترام کوچیک گذاشت و گفت:(( کاری داشتید؟!

#شوگا
گفت:(( ما عادت داریم ۵ نفری غذا بخوریمـ!
شما هم بیاید با ما غذا بخورید....!

#جنی
گفت:(( من مشکلی ندارم ولی.....

جین دست جنی رو کشید و نشوندش رو صندلی.....!

#جین
گفت:(( چقدر رسمی حرف میزنی!
راحت باش!

#جنی
خیلی عصبی شد و گفت:(( ببخشید من یاد آوری کردم و میکنم نزدیکم نشید....
و یکی با پاش زد به پای جین خیلی محکم زد....

#جین
گفت:(( آخ تو وحشی هستی؟!

#جنی
گفت:(( ببخشید گفتم که.....
این که چیزی نبود دفعه ی بعد اینکار رو بکنید خیلی بدتر میزنمـ!
میخواستم بگم من اهل غذا نیستمـ!


که......
گوش جنی زنگ خورد....
داداشش کوک بود...............


#جنی
گفت:(( حا چته لنگه ظهری چه مرگته زنگ میزنی؟!

#کوک
گفت:(( زهر مار سلام نکنی یه وخ ازت کم شه!
کارت دارم.....

#جنی
گفت:(( لازم نکرده کلاس اخلاق بزاری برای من!
خیلی بیجا کردی!
اینقدر زر زر نکن!
پیش رئیس های جدیدمـ هستمـ!
اول کاری گند نزن به زندگیمـ!


که.........

✨اینم پارتـ³✨
دیدگاه ها (۱)

✨عشق؟!✨پارتـ²

✨عشق!؟✨پارتـ¹

در خانه بنگتن چه میگذرد همه اعضا دور هم نشستن و دارن باهم صح...

بیب من برمیگردمپارت : 58بعد از اینکه مسابقه تموم شد و برنده ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط