تنهایی ام را با تو قسمت میکنم سهم کمی نیست

تنهایی ام را با تو قسمت میکنم ، سهم کمی نیست

گسترده تر از عالم تنهایی من ، عالمی نیست

غم آنقدر دارم که میخواهم تمام فصلها را

بر سفره رنگین خود بنشانمت ، بنشین ، غمی نیست …

حوای من ، بر من مگیر این خودستایی را

که بی شک تنهاتر از من در زمین و آسمانت آدمی نیست

آیینه ام را بر دهان تک تک یاران گرفتم

تا روشنم شد در میان مردگانم همدمی نیست

همواره چون من نه ، فقط یک لحظه خوب من بیاندیش

لبریزی از گفتن ولی در هیچ سویت محرمی نیست

من قصد نفی بازی گل را و باران را ندارم

شاید برای من که همزاد کویرم ، شبنمی نیست

شاید به زخم من که میپوشم ز چشم شهر آنرا

در دستهای بینهایت مهربانش مرهمی نیست

شاید و یا شاید ، هزاران شاید دیگر

اگر چه اینک به گوش انتظارم جز صدای مبهمی نیــــــــــست …


☜محمد علی بهمنی
دیدگاه ها (۲۶)

پزشکی که صداقت و شرافت کاری را تمام و کمال معنی بخشید.پزشک س...

دهم اردیبهشت روز ملی خلیج پارس نام گذاری شده که سالروز اخراج...

⇦من انقدر خواب بد دیدم که میخوام⇦دیگه هیچ وقت تو این دنیا نخ...

کاریکاتور/ سگ کشی در شیراز!

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط