یاد دارم در غروبی سرد سرد
یاد دارم در #غروبی سرد سرد
میگذشت از کوچه ما #دوره گرد
دادمیزد:کهنه قالی می خرم
دست دوم جنس عالی می خرم
کاسه وظرف سفالی می خرم
گر نداری کوزه خالی میخرم
اشک درچشمان بابا حلقه بست
عاقبت آهی کشیدو بغضش شکست
اول ماه هست و #نان در سفره نیست
ای خدا شکرت.ولی این زندگیست؟
بوی نان تازه هوشش برده بود
اتفاقا مادرم هم روزه بود
خواهرم بی روسری بیرون دوید
گفت:آقا #سفره خالی هم می خرید!؟؟؟
#کارو
میگذشت از کوچه ما #دوره گرد
دادمیزد:کهنه قالی می خرم
دست دوم جنس عالی می خرم
کاسه وظرف سفالی می خرم
گر نداری کوزه خالی میخرم
اشک درچشمان بابا حلقه بست
عاقبت آهی کشیدو بغضش شکست
اول ماه هست و #نان در سفره نیست
ای خدا شکرت.ولی این زندگیست؟
بوی نان تازه هوشش برده بود
اتفاقا مادرم هم روزه بود
خواهرم بی روسری بیرون دوید
گفت:آقا #سفره خالی هم می خرید!؟؟؟
#کارو
۸.۷k
۰۱ اردیبهشت ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.