روزی با دوستم از کنار دکه روزنامه فروشی رد می شدیم

روزی با دوستم از کنار دکه روزنامه فروشی رد می شدیم
🔹 دوستم روزنامه ای خرید و مودبانه از مرد روزنامه فروش تشکر کرد اما آن مرد هیچ پاسخی به تشکر او نداد!

🔸 همانطور که دور میشدیم به دوستم گفتم:"چه مرد عبوس و ترشرویی بود"

🔹 دوستم گفت او همیشه این طور است!

🔸 پرسیدم پس چرا تو به او احترام می گذاری؟!

🔺 دوستم با تعجب گفت"چرا باید به او اجازه دهم که برای رفتار من تصمیم بگیرد؟!


🔅 امیرالمومنین علیه السلام:
خودتان را بر خوش اخلاقی تمرین و ریاضت دهید، زیرا که بنده مسلمان با خوش اخلاقی خود به درجه روزه گیر شب زنده دار می رسد.

📚 تحف العقول ص 111

✅ تنها کانال رسمی استاد رائفی پور و جنبش مصاف
http://T.me/joinchat/AAAAADwiIiTk_fhNgzD4nQ
دیدگاه ها (۳)

پسرم (#جوادالائمه) مظلومانه کشته می شود و ساکنان آسمان بر او...

تاکه پرسیدم ز منطق، عشق چیست؟در جوابم اینچنین گفت و گریست:لی...

اِی خُـدایی که به یَعقــوب رِساندی یوسُــفْاین زَمـان یوسُــ...

به راستی که خداوند، پدر و مادر را به خاطر شدت محبت به فرزند ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط