رمان :اون روی زندگی
رمان :اون روی زندگی
نوشته Malihe2074
@roman1365
خلاصه:
ایهان و ناتاشا دو فرزند یه خانواده نسبتا مرفه هستن اما طی یه ماجراهایی خانواده شونو از دست میدن و زندگی روی ترسناکشو نشون میده
ایهان به مرگ پدر مادرش مشکوک میشه و تحقیقاتشو شروع میکنه و هیجان و مشکلات زیادی پیش میاد….
در همین حین دو نفر وارد زندگی ایهان و ناتاشا میشن که باعث بوجود اومدن یک جریان عاشقانه و احساسی میشه و….
مقدمه:
امدی… بیصدا کفش هایت را دراوردی!
عاشقانه بر قلبم قدم زدی!
نگاهت را به نگاهم دوختی!
چه بی بهانه تسلیم شراره های عشق تو شدم!
اما ناگهان پس لرزه ای کاخ زیبای زندگیم را لرزاند!
اما تو باز ماندی و استقامت کردی…
در جدال زندگی پا به پایم جنگیدی
درد را نفس به نفس با من تحمل کردی!
و از پس تمامی رنج ها عشق زاده شد!
من بودم و تو و هزاران هزار عاشقانه!
غرور هدیه ی شیطان بود و عشق هدیه ی خداوند!
غرورم را خدا شکست و تو….
تو عشق را بمن هدیه کردی!
زندگی ان رویش را هم نشان داد!
وقتی در هجوم تنهایی ام فقط اشک مهمان بود…
زندگی لبخندش را با تو نمایان ساخت…
………………………………
@roman1365
نوشته Malihe2074
@roman1365
خلاصه:
ایهان و ناتاشا دو فرزند یه خانواده نسبتا مرفه هستن اما طی یه ماجراهایی خانواده شونو از دست میدن و زندگی روی ترسناکشو نشون میده
ایهان به مرگ پدر مادرش مشکوک میشه و تحقیقاتشو شروع میکنه و هیجان و مشکلات زیادی پیش میاد….
در همین حین دو نفر وارد زندگی ایهان و ناتاشا میشن که باعث بوجود اومدن یک جریان عاشقانه و احساسی میشه و….
مقدمه:
امدی… بیصدا کفش هایت را دراوردی!
عاشقانه بر قلبم قدم زدی!
نگاهت را به نگاهم دوختی!
چه بی بهانه تسلیم شراره های عشق تو شدم!
اما ناگهان پس لرزه ای کاخ زیبای زندگیم را لرزاند!
اما تو باز ماندی و استقامت کردی…
در جدال زندگی پا به پایم جنگیدی
درد را نفس به نفس با من تحمل کردی!
و از پس تمامی رنج ها عشق زاده شد!
من بودم و تو و هزاران هزار عاشقانه!
غرور هدیه ی شیطان بود و عشق هدیه ی خداوند!
غرورم را خدا شکست و تو….
تو عشق را بمن هدیه کردی!
زندگی ان رویش را هم نشان داد!
وقتی در هجوم تنهایی ام فقط اشک مهمان بود…
زندگی لبخندش را با تو نمایان ساخت…
………………………………
@roman1365
۲.۳k
۰۲ مرداد ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۲۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.