میفروشم عشق را از جنس غربت میخری؟
میفروشم عشق را از جنس غربت میخری؟
میفروشم غربتم از جنس ظلمت میخری ؟
شاعری هستم شکسته، مونس من دفترم
میفروشم شعرها از جنس حسرت میخری؟
گاه گاهی گریه کردم، در میان شعرها
میفروشم اشکها از جنس محنت میخری؟
کاسه ی صبرم شده لبریز از نامردمی
میفروشم طاقتم از جنس غیرت میخری؟
زخم خنجر یادگاری، داده است دوست
میفروشم این نشان از جنس تهمت میخری؟
من ندارم هیچ در دست، کلبه ای ویرانه ام
میفروشم هستیم از جنس خلوت میخری؟
میفروشم غربتم از جنس ظلمت میخری ؟
شاعری هستم شکسته، مونس من دفترم
میفروشم شعرها از جنس حسرت میخری؟
گاه گاهی گریه کردم، در میان شعرها
میفروشم اشکها از جنس محنت میخری؟
کاسه ی صبرم شده لبریز از نامردمی
میفروشم طاقتم از جنس غیرت میخری؟
زخم خنجر یادگاری، داده است دوست
میفروشم این نشان از جنس تهمت میخری؟
من ندارم هیچ در دست، کلبه ای ویرانه ام
میفروشم هستیم از جنس خلوت میخری؟
۲.۵k
۲۶ فروردین ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.