شب را نوشیدهام و بر این شاخههای شکسته میگریم. مرا تنها گذار ای چشم تبدار سرگردان! مرا با رنج بودن تنها گذار. مگذار خواب وجودم را پرپر کنم. مگذار از بالش تاریک تنهایی سر بردارم. و به دامن بی تار و پود رؤیاها بیاویزم... جهنم سرگردان! مرا تنها گذار.
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.