مامان به تو گفته بودم خیلی خوبم حالم دیگر بهتر از این ن

مامان، به تو گفته بودم خیلی خوبم، حالم دیگر بهتر از این نمی شود!
گفته بودم خوشحالم، زندگی با من خوب تا می کند... گفته بودم هرروز که از خواب بیدار می شوم احساس فوق العاده ای دارم. گفته بودم من اصلاً نمی دانم “غم“ مزه ی درد می دهد یا قره قوروت! تو خندیدی. اما هیچ نگفته بودم برای حال خوبی که دارم هرروز تلاش کرده ام. بهای سنگینی دادم اما الان به اندازه ی یک بادکنک پر از خالی بودنم.
شایدم به اندازه ی یک کف دست پشیمان، یا بیشتر. به تو نگفته بودم بین بد و بدتر بودن، بی تفاوت بودن را انتخاب کردم. آنقدر نگفتم که کارم به اشک کشید، دنیا سیلی زد، من خوردم. مزه ی گند می داد! تو ندیدی.
همین شد که امروز یاد گرفتم اگر درمان نمی شوم، درد هم نباشم. جای پایم، خاطراتم مزه ی گندیدگی ندهد برای کسی...

هشتگ: وقتی زندگی خوابه / ح'
دیدگاه ها (۲)

از یه جایی به بعد حالت نه خوبه نه بد...از خودت میپرسی میتونی...

‏جدایی خیلی پدیده‌ی عجیبیه. یکی هست هست هست هست بعد یهو یجور...

‏هیچوقت از فراموش شدن به دست آدم‌هایی که ترسی از رفتنم ندارن...

ادمی که پیسی میگیره اولش به این درو اون در میزنه که درمان شه...

یادته همیشه می گفتم دوس دارم از دور ببینمت؟ بعد تو لجباز می ...

تو قله ی خیالی و تسخیر تو محال#قیصر_امین_پور کوله باریست پر ...

مادر نامت را که می نویسمقلم می لرزددل می لرزدجهان آرام می شو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط