سر تا پایم را خلاصه کنند

سر تا پایم را خلاصه کنند
می شوم "مشتی خاک"
که ممکن بود "خشتی" باشد در دیوار یک خانه
یا "سنگی" در دامان یک کوه
یا قدری "سنگ ریزه" در انتهای یک اقیانوس
شاید "خاکی" از گلدان‌
یا حتی "غباری" بر پنجره

اما مرا از این میان برگزیدند :
برای" نهایت"
برای" شرافت"
برای" انسانیت"
و پروردگارم بزرگوارانه اجازه ام داد برای :
" نفس کشیدن "
" دیدن "
" شنیدن "
" فهمیدن "
و ارزنده ام کرد بابت روحی که در من دمید
من منتخب گشته ام :
برای" قرب "
برای" رجعت "
برای" سعادت "
من مشتی از خاکم که خدایم اجازه ام داده:
به" انتخاب "
به" تغییر "
به" شوریدن "
به" محبت "
به " محبت "
"
"به محبت


«وای بر من اگر قدر ندانم»…
دیدگاه ها (۳)

لاله دیدم روی زیبا توام آمد بیادشعله دیدم سرکشی های توام آمد...

خبرت هست دلم خسته توست..دیرگاهیست که دلبسته توست..کوچه در کو...

زیباترین قسم سهراب سپهری:نه تو میمانی و نه اندوه و نه هیچ یک...

توکل برخدایت کن؛کفایت میکندحتما؛اگرخالص شوی بااو؛صدایت میکند...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط