ﺩﻟﻢ ﮐﻪ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﺩ
ﺁﺭﺍﻡ ﺧﻮﺩﻡ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺁﻏﻮﺵ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﻡ ...
ﺧـــﻮﺩﻡ ﺑﻪ ﺗﻨﻬـــﺎﯾﯽ
ﺩﺳﺖ ﻧﻮﺍﺯﺷﯽ ﺑﺮ ﺳــــﺮﻡ ﻣﯽ ﮐﺸﻢ ...
ﻟﺒﺨﻨﺪ ﻣﯽ ﺯﻧﻢ ﻭ ﺁﻫﺴﺘـــﻪ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﻢ : "
ﮔﺮﯾﻪ ﻧﮑﻦ ﻋــــﺰﯾـــﺰﻡ ...
ﻣﻦ ﻫﺴـﺘﻢ ...
ﺧﻮﺩﻡ ﺑﻪ ﺗﻨﻬــﺎﯾﯽ
ﻫـــﻮﺍﯼ
ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﺍﺕ ﺭﺍ ﺩﺍﺭﻡ
دیدگاه ها (۲)

خوشی ها دردها تقسیم بر دو چه با هم یا جدا تقسیم بر دو خدایی ...

گاهــی فکـر میکنم کــار تـــو “ســـــخــــت تر” از مـــن است...

لبخند تو؛تمام تعادل شهر را بهم میزند،تو بخند؛...من شهر را دو...

برایت چای خواهم ریختبرایم زندگی دم کن

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط