روزی که کلک تقدیر در پنجه قضا بود

روزی که کلک تقدیر در پنجهٔ قضا بود
بر لوح آفرینش غم سرنوشت ما بود
زان پیشتر که نوشد خضر آب زندگانی
ما را خیال لعلت سرمایهٔ بقا بود
روزی که می‌گرفتند پیمان ز نسل آدم
عشق از میان ذرات در جستجوی ما بود
ساقی شراب شوقم دیشب زیادتر داد
گر پاره شد ز مستی پیراهنم بجا بود
بر عاصیان هر قوم بگماشت حق بلائی
ما خیل عشق‌بازان هجران‌مان بلا بود
ساقی لباس زهدم صد ره به می فرو شست
تا پاک شد ز رنگی کالودهٔ ریا بود
گر در محیط حیرت غرقم، گناه من چیست؟
در کشتی وجودم عشق تو ناخدا بود
می‌خواستم که دل را از غم خلاص یابم
داغ جدائی آمد وین آخرالدوا بود
دیدگاه ها (۰)

💢 هشدار دادستان کل به برهم‌زنندگان امنیت روانی جامعه🔹‌دادستا...

پیامبرگرامی اسلام (صلی‌الله علیه و آله و سلم)»:الـمُجاهدونَ ...

.خوشحالی دشمنِ کودک کُش سند حقانیت و مدال افتخار رئیس جمهور ...

🇮🇷دنیا به خاطرت ایستاد🔹رئیس شورای امنیت : به درخواست روسیه ،...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط