آیا این عشق واقعی است؟
آیا این عشق واقعی است؟
part7🍒🍓
جیمین ویو
ات رو بردیم بیمارستان و دستشو پانسمان کردن ولی روی تخت بود چون خیلی سر جانی داد زده بود و ریه هاش مشکل پیدا کرده بود.نگرانش بودم.که بالاخره گزاشتن بیام توی اتاقش
جیمین:عزیزم
ات:جانم
جیمین:قضیه اون جانی عوضی چیه؟
ات:۱۴ سالگیم داشتم برای خرید کفش با دوستم بیرون میرفتم یهو سرم گیج رفت و افتادم جانی اومد کمکم کرد بلندم کرد و از یه جایی شمارمو پیدا کرد و بعد یه ماه فهمیدم یه هیزه اومدم گفتم میخوام کات کنم گفت بالاخره یه جایی پیدات میکنم داشتیم سوار میشدیم یهو حالی رو دیدم.(بغض و گریه)
جیمین:قربونت برم نمیخواد به خاطر اون عوضی به چشات آسیب بزنی
ات:بریم خونه من حالم خوبه تو هم که میخوایی......
جیمین:امشب نمیخواد ولی پیش من بخواب اگه خوبی بریم خونه
ات:بریم
(پرش زمانی توی خونه)
ات:سلام پسرا
هوسوک:سلام ات خوبی؟مرتیکه خیلی دیوونه بود
ات:خب اره
داشتن خوش و بش میکردن که یهو صدای زنگ اومد
ات:من باز میکنم
(بچه ها راستی ات ایرانی هست داره با اعضا کرهای صحبت میکنه)
جیمین ویو
داشتیم قهوه میخوردیم که یهو زنگ خورد ات رفت در رو باز کنه اما تا در رو باز کرد
ات:عمرا(این کلمه رو فارسی گفت)
و درو محکم بست
دوباره زنگ خورد
part7🍒🍓
جیمین ویو
ات رو بردیم بیمارستان و دستشو پانسمان کردن ولی روی تخت بود چون خیلی سر جانی داد زده بود و ریه هاش مشکل پیدا کرده بود.نگرانش بودم.که بالاخره گزاشتن بیام توی اتاقش
جیمین:عزیزم
ات:جانم
جیمین:قضیه اون جانی عوضی چیه؟
ات:۱۴ سالگیم داشتم برای خرید کفش با دوستم بیرون میرفتم یهو سرم گیج رفت و افتادم جانی اومد کمکم کرد بلندم کرد و از یه جایی شمارمو پیدا کرد و بعد یه ماه فهمیدم یه هیزه اومدم گفتم میخوام کات کنم گفت بالاخره یه جایی پیدات میکنم داشتیم سوار میشدیم یهو حالی رو دیدم.(بغض و گریه)
جیمین:قربونت برم نمیخواد به خاطر اون عوضی به چشات آسیب بزنی
ات:بریم خونه من حالم خوبه تو هم که میخوایی......
جیمین:امشب نمیخواد ولی پیش من بخواب اگه خوبی بریم خونه
ات:بریم
(پرش زمانی توی خونه)
ات:سلام پسرا
هوسوک:سلام ات خوبی؟مرتیکه خیلی دیوونه بود
ات:خب اره
داشتن خوش و بش میکردن که یهو صدای زنگ اومد
ات:من باز میکنم
(بچه ها راستی ات ایرانی هست داره با اعضا کرهای صحبت میکنه)
جیمین ویو
داشتیم قهوه میخوردیم که یهو زنگ خورد ات رفت در رو باز کنه اما تا در رو باز کرد
ات:عمرا(این کلمه رو فارسی گفت)
و درو محکم بست
دوباره زنگ خورد
۴.۲k
۲۵ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.