کسل کننده ترین زنگ دنیا

💙🌊🔮🌊🌀❄️☄️
کسل کننده ترین زنگ دنیا
دست هام رو روی چشام گذاشته بودم
گهگاهی دست هام رو برمی داشتم و ساعت رو نگاه می کردم
۱:۴۲ دقیقه
کیفم رو کولم گذاشتم و زدم بیرون
تمام شدن زنگ اجتماعی نعمت بزرگی بود و بر هر نعمتی شکری واجب)))
شمیم اومد سمتم , نمی دونم چه گفتم و چه گفت و چه گفتیم که از او راجع شخصیتم نظر خواستم ((
شمیم خر خون کلاس بود گاهی رو مخ،گاهی دوست داشتنی .
_راستشو بگم؟
+آره راحت باش
_ خب تو خیلی تو حاشیه ای درسای مدرست خوب نیست اما کتابای خارج مدرسه مثل گلستان سعدی و رمان زیاد می خونی و این همون حاشیه است....
٫نگاهم به پایین رفتم در مدرسه ی قبلی من بهترین بودم چرا شمیم مرا اینگونه تصور کرده بود؟
چرا فکر کرده بودم با صحبت در مورد فیلم آهنگ و کتاب مورد علاقه ام می توانم دوست پیدا کنم؟
_ خیلی رو مخی آلودگی صوتی ایجاد می کنی و ...
برگشتم دیدم هم سرویسی هام نیست از شمیم خداحافظی کردم و رفتم
حرف هایش در مغزم تکرار می شد
من برای مدرسه ی فرزانگان خیلی زحمت کشیده بودم فقط چون کمی به نمره و راهنمایی عادت ندارم اینگونه فکر می کرد؟
شمیم غرورم شکسته بود.
سریع لباس هایم را عوض کردم و شروع به درس خواندن کردم هرجا می خواستم استراحت کنم یاد حرف شمیم می افتادم))):
دیدگاه ها (۸)

وصف حال🥲یه نفر باید اینجا رو مرتب کنه اما اون شخص من نیستم 😁...

ما مردمانی هستیم که همه چیز داریم اما قدر هیچ چیز را نمی دان...

تا حالا سریال غربی بی سانسور دیدی‍؟حست نسبت بهش چی بود؟رومنس...

من فکر می کنم هری پاتر کتابی بود که به من یاد داد تبعیض های ...

همیشگی من

زیر باران سئول [پارت 1]

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط