از تو بگذشتم و بگذاشتمت با دگران

از تو بگذشتم و بگذاشتمت با دگران
رفتم از کوی تو لیکن عقب سرنگران
ما گذشتیم و گذشت آنچه تو با ما کردی
تو بمان و دگران وای به حال دگران
رفته چون مه به محاقم که نشانم ندهند
هر چه آفاق بجویند کران تا به کران
میروم تا که به صاحبنظری بازرسم
محرم ما نبود دیده کوته نظران
دل چون آینه اهل صفا می شکنند
که ز خود بی خبرند این ز خدا بیخبران
دل من دار که در زلف شکن در شکنت
یادگاریست ز سر حلقه شوریده سران
گل این باغ بجز حسرت و داغم نفزود
لاله رویا تو ببخشای به خونین جگران
ره بیداد گران بخت من آموخت ترا
ورنه دانم تو کجا و ره بیداد گران
سهل باشد همه بگذاشتن و بگذشتن
کاین بود عاقبت کار جهان گذران
شهریارا غم آوارگی و دربدری
شورها در دلم انگیخته چون نوسفران
#شهریار
دیدگاه ها (۲)

تفنگ های پر برای شلیک به مغزهای پر ساخته شده اند!و مغزهای خا...

می خواهم برگردم به روزهای کودکیآن زمان ها که : پدر تنها قهرم...

.هم دعا کن گره از کار تو بگشاید عشقهم دعا کن گره تازه نیافزا...

عباس میرزا که بود ؟عباس میرزا پسرِ فتحعلی شاه قاجار، در سال ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط