پیوست دوم تاریخ کوتاه ایران
پیوست دوم "تاریخ کوتاه ایران – 5"
::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::
سرگذشت کوتاه ابراهیم (ویرایش سوم)
::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::
در تورات و همچنین در پژوهشپایهء نخست این فرسته (پست) آمده است که ابراهیم ، که سامی نژاد بود ، در شهر "اور" کلدانیان {1} زاده شده است (1)(2)(3) ، با یادآوری اینکه کلده همان سومر است ، باید گفت که چون تا پیش از تازش سارگون پلید ، هنوز سامی نژادها به سومر پانگذارده بودند ، پس باید پذیرفت که یا پدربزرگ ابراهیم ، بهمراه سارگون به سومر آمده است ؛ و یا پس از زورگیری شدن سومر بدست سارگون ، پدر ابراهیم به شهر "اور" نوبومروی (مهاجرت) کرده است .
درگیری ابراهیم و سومریان در بارهء مینوی (معنی) خدا
:::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::
ابراهیم با سومریان در بارهء مینوی (معنی) خدا ، درگیر شد ، که به بیرون آمدن ابراهیم از شهر اور و نیز از همهء قلمروی سومر ، انجامید . چرائی (دلیل) پدید آمدن این درگیری ، آن بود که ابراهیم خدا را همانجور می دید که امروزه پیروان دین های ابراهیمی (یهودیت ، مسیحیت ، و اسلام) می بینند . خدا از دیدگاه پیروان دین های ابراهیمی ، همچون یک برده دار بزرگ است که گاهی خشم می گیرد و هنگامی دیگر مهربانی می کند ؛ گاهی کیفر می دهد و هنگامی دیگر می بخشد . همانجور که یک برده میتواند از برده دار (ارباب) خود چیزی را بخواهد ، پیرو هریک از دین های ابراهیمی نیز میتواند چیزی را از خدا بخواهد ؛ ولی برای اینکار بهتر است که یک نذر یا قربانی ای درنظر بگیرد .
ولی برای یک مزدا یسنائی (زرتشتی) ، خدا مینوئی (معنائی) دیگر دارد . یک مزدا یسنائی بر این باور است که : نباید خدا را "انسان مانند" بدانیم ، و رفتارها و صفت های انسانی را به او ببندیم (نسبت دهیم) . "خدا" از دیدگاه "مزدا یسنائیان" (زرتشتگرایان) ، گرایش خودکار سرشت (طبیعت) به برپاسازی "ترازش" (تعادل) در خودش (طبیعت) است . از دیدگاه "مزدا یسنائیان" (زرتشتگرایان) ، هنگامیکه ترازش (تعادل) در بخشی از سرشت (طبیعت) ، برای گاهبازه ای (مدتی) کوتاه برهم می خورد ؛ این گرایش ، خود بخود به کنش در می آید ، و ترازش (تعادل) را دوباره در آن بخش از سرشت (طبیعت) برپا می کند . این گرایش ، یک چم (قانون) سرشتی (طبیعی) است که از آغاز جهان تا به امروز ، بر جهان سرشتی (طبیعی) فرمانروائی کرده است ؛ و همین گرایش سرشت بوده است که پدید آورندهء گسترش و فرگشت (تکامل) سرشت (طبیعت) شده است.
از دیدگاه یک مزدا یسنائی ، "بایدی کار" (وظیفهء) انسان ، آنست که خود را با این گرایش پایه ای سرشت (طبیعت) هماهنگ سازد ، و در راه ترازش (تعادل) ، که همان دادگری (عدل گستری) و "ترازش گرائی" (تعادل گرائی) است ، گام بردارد . ولی پیش نیاز دادگری (عدل گستری) و "ترازش گرائی" (تعادل گرائی) ، شناخت "داد" (عدل) و "ترازش" (تعادل) است .
امروزه مزدا یسنائیان بر این باورند که بدست آمدن شناخت دربارهء داد و ترازش ، با پژوهش کردن در زمینهء دانش های سرشتی (علوم طبیعی) همچون زیست شناسی ، اکولوژی و ... و دانشهای همایه ای (اجتماعی) همچون "تاریخ" ، "پیش از تاریخ" ، "سودآورش" (اقتصاد) و ... بدست خواهد آمد . پایابراین (بنابراین) مزدایسنائیان امروزی به دانشگرائی (سکولاریسم) گرایش فراوانی دارند ؛ و بر این باورند که همهء تصمیم گیری ها ، چه شخصی و چه کشوری ، باید بر پایهء دانش انجام گیرند .
پایابراین (بنابراین) ، شدنی (ممکن) نیست که از یک "مزدا یسنائی" (زرتشتی) بشنوید که بگوید : "خدایا به من کمک کن" ، یا "خدایا به من تندرستی بده" ؛ چون از دیدگاه یک "مزدا یسنائی" ، "خدا" به کسی کمک نمی کند ، بلکه این انسان ها هستند که با هماهنگ کردن خود با "مزدا" یا "خدا" ، هم به خود ، هم به دیگران ، و هم به سرشت (طبیعت) یاری می رسانند . مینوئی (معنائی) که "مزدا یسنائیان" برای "خدا" بدست داده اند (ارائه داده اند) ، امروزه پایهء "انسانگرائی" (اومانیسم) {4}{5} نیز شده است .
در میان انسانها می توان انسانهای برونانه (واقعا) "مزدا پرست" یا همان انسانهای برونانه (واقعا) "دادگر" (عادل) و "ترازشگرا" (تعادل گرا) را یافت که در راستای گسترش دادن "داد" (عدل) و "ترازش" (تعادل) در همایه های (جوامع) انسانی می کوشند.
در این میان میتوان گفت که "اهریمن" ، فز {زبر "ف"}(جمع) همهء آدم های نادادگر و ستمگر و نا ترازشگرا در هر گاهبرش (مقطع زمانی) است . در پایان باید بگویم که اگر "مزدا" پدیده ای سرتاسر (تماما) سرشتی (طبیعی) است ، "اهریمن" پدیده ای سرتاسر انسانی است ؛ چون در سرشت (طبیعت) ، نادادگری و ستم و ناترازش (عد
::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::
سرگذشت کوتاه ابراهیم (ویرایش سوم)
::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::
در تورات و همچنین در پژوهشپایهء نخست این فرسته (پست) آمده است که ابراهیم ، که سامی نژاد بود ، در شهر "اور" کلدانیان {1} زاده شده است (1)(2)(3) ، با یادآوری اینکه کلده همان سومر است ، باید گفت که چون تا پیش از تازش سارگون پلید ، هنوز سامی نژادها به سومر پانگذارده بودند ، پس باید پذیرفت که یا پدربزرگ ابراهیم ، بهمراه سارگون به سومر آمده است ؛ و یا پس از زورگیری شدن سومر بدست سارگون ، پدر ابراهیم به شهر "اور" نوبومروی (مهاجرت) کرده است .
درگیری ابراهیم و سومریان در بارهء مینوی (معنی) خدا
:::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::
ابراهیم با سومریان در بارهء مینوی (معنی) خدا ، درگیر شد ، که به بیرون آمدن ابراهیم از شهر اور و نیز از همهء قلمروی سومر ، انجامید . چرائی (دلیل) پدید آمدن این درگیری ، آن بود که ابراهیم خدا را همانجور می دید که امروزه پیروان دین های ابراهیمی (یهودیت ، مسیحیت ، و اسلام) می بینند . خدا از دیدگاه پیروان دین های ابراهیمی ، همچون یک برده دار بزرگ است که گاهی خشم می گیرد و هنگامی دیگر مهربانی می کند ؛ گاهی کیفر می دهد و هنگامی دیگر می بخشد . همانجور که یک برده میتواند از برده دار (ارباب) خود چیزی را بخواهد ، پیرو هریک از دین های ابراهیمی نیز میتواند چیزی را از خدا بخواهد ؛ ولی برای اینکار بهتر است که یک نذر یا قربانی ای درنظر بگیرد .
ولی برای یک مزدا یسنائی (زرتشتی) ، خدا مینوئی (معنائی) دیگر دارد . یک مزدا یسنائی بر این باور است که : نباید خدا را "انسان مانند" بدانیم ، و رفتارها و صفت های انسانی را به او ببندیم (نسبت دهیم) . "خدا" از دیدگاه "مزدا یسنائیان" (زرتشتگرایان) ، گرایش خودکار سرشت (طبیعت) به برپاسازی "ترازش" (تعادل) در خودش (طبیعت) است . از دیدگاه "مزدا یسنائیان" (زرتشتگرایان) ، هنگامیکه ترازش (تعادل) در بخشی از سرشت (طبیعت) ، برای گاهبازه ای (مدتی) کوتاه برهم می خورد ؛ این گرایش ، خود بخود به کنش در می آید ، و ترازش (تعادل) را دوباره در آن بخش از سرشت (طبیعت) برپا می کند . این گرایش ، یک چم (قانون) سرشتی (طبیعی) است که از آغاز جهان تا به امروز ، بر جهان سرشتی (طبیعی) فرمانروائی کرده است ؛ و همین گرایش سرشت بوده است که پدید آورندهء گسترش و فرگشت (تکامل) سرشت (طبیعت) شده است.
از دیدگاه یک مزدا یسنائی ، "بایدی کار" (وظیفهء) انسان ، آنست که خود را با این گرایش پایه ای سرشت (طبیعت) هماهنگ سازد ، و در راه ترازش (تعادل) ، که همان دادگری (عدل گستری) و "ترازش گرائی" (تعادل گرائی) است ، گام بردارد . ولی پیش نیاز دادگری (عدل گستری) و "ترازش گرائی" (تعادل گرائی) ، شناخت "داد" (عدل) و "ترازش" (تعادل) است .
امروزه مزدا یسنائیان بر این باورند که بدست آمدن شناخت دربارهء داد و ترازش ، با پژوهش کردن در زمینهء دانش های سرشتی (علوم طبیعی) همچون زیست شناسی ، اکولوژی و ... و دانشهای همایه ای (اجتماعی) همچون "تاریخ" ، "پیش از تاریخ" ، "سودآورش" (اقتصاد) و ... بدست خواهد آمد . پایابراین (بنابراین) مزدایسنائیان امروزی به دانشگرائی (سکولاریسم) گرایش فراوانی دارند ؛ و بر این باورند که همهء تصمیم گیری ها ، چه شخصی و چه کشوری ، باید بر پایهء دانش انجام گیرند .
پایابراین (بنابراین) ، شدنی (ممکن) نیست که از یک "مزدا یسنائی" (زرتشتی) بشنوید که بگوید : "خدایا به من کمک کن" ، یا "خدایا به من تندرستی بده" ؛ چون از دیدگاه یک "مزدا یسنائی" ، "خدا" به کسی کمک نمی کند ، بلکه این انسان ها هستند که با هماهنگ کردن خود با "مزدا" یا "خدا" ، هم به خود ، هم به دیگران ، و هم به سرشت (طبیعت) یاری می رسانند . مینوئی (معنائی) که "مزدا یسنائیان" برای "خدا" بدست داده اند (ارائه داده اند) ، امروزه پایهء "انسانگرائی" (اومانیسم) {4}{5} نیز شده است .
در میان انسانها می توان انسانهای برونانه (واقعا) "مزدا پرست" یا همان انسانهای برونانه (واقعا) "دادگر" (عادل) و "ترازشگرا" (تعادل گرا) را یافت که در راستای گسترش دادن "داد" (عدل) و "ترازش" (تعادل) در همایه های (جوامع) انسانی می کوشند.
در این میان میتوان گفت که "اهریمن" ، فز {زبر "ف"}(جمع) همهء آدم های نادادگر و ستمگر و نا ترازشگرا در هر گاهبرش (مقطع زمانی) است . در پایان باید بگویم که اگر "مزدا" پدیده ای سرتاسر (تماما) سرشتی (طبیعی) است ، "اهریمن" پدیده ای سرتاسر انسانی است ؛ چون در سرشت (طبیعت) ، نادادگری و ستم و ناترازش (عد
- ۳.۳k
- ۱۱ آذر ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط