-تکیه داد به دیوار سرد اتاقش:)
-تکیه داد به دیوار سرد اتاقش:)
زانوهاش و بغل کرد یه قطره اشک از چشماش چکید؛)
آهنگ غمگین زیادی رو مخش بود روش دوتا پتو بود ولی میلرزید از سرمای قلب یخ زدش ♡
از شدت قلب درد چشماشو بسته بود که هیچ چیزی حس نکنه:)
مدام زمزمه میکرد!:)
چیزی نیس!:)
اینم میگذره!:)
عادت میکنی!:)
عادت میکنی!:)
عادت میکنی!!!!!!!
❤ =💔
زانوهاش و بغل کرد یه قطره اشک از چشماش چکید؛)
آهنگ غمگین زیادی رو مخش بود روش دوتا پتو بود ولی میلرزید از سرمای قلب یخ زدش ♡
از شدت قلب درد چشماشو بسته بود که هیچ چیزی حس نکنه:)
مدام زمزمه میکرد!:)
چیزی نیس!:)
اینم میگذره!:)
عادت میکنی!:)
عادت میکنی!:)
عادت میکنی!!!!!!!
❤ =💔
۱.۶k
۱۰ اسفند ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.